اکثر افرادی که مینویسند همیشه به دنبال کسی هستند که نوشتههای آنها را ویرایش کند یا اینکه خودشان برای این امر خطیر اقدام کنند.
خب بهترین را برای یادگیری ویرایش و نکات نگارشی چیست؟
باوجود استعاره میتوان پلی زد بین چیزهایی که برای دیگران آشناست با آنچه میخواهیم به آنها توضیح دهیم.
ما با تعریف و توضیح یک پدیده از خواننده میخواهیم که با فکر کردن به چیزی دیگر موضوع حاضر را برای خودش ترسیم کند...
شاید نباید بله را میگفتم اما گفتم و این تازه شروع ماجرا بود.
غذا که میخوردم فکر میکردم حالا که هفتهای سه چهار ساعتم را باید بگذارم برای کاری که هیچ برنامهای برای آن نداشتهام چه خواهد شد.
توی خواب میدیدم به آنی تمام هفتهام تمام شده و من به هیچکدام از کارهای موردعلاقهام نرسیدهام...
فرهنگ چیست؟
وقتی این سؤال را میپرسید یا از شما میپرسند تابهحال شده که یک جواب مشخص و ملموس بگیرید؟
یا هیچوقت توانستهاید فرهنگ را برای خودتان تعریف کنید؟
همیشه تعریفهای متعددی از فرهنگ وجود دارد که در همهجا یکسان نیستند.
اصلاً وقتی از فرهنگ حرف میزنیم چه تصویر ذهنی برایمان ایجاد میشود؟
کلی نوشتهایم و گفتهایم که استعاره مخصوص نویسندهها نیست و همۀ ما باید آن را بشناسیم چون همینطور خودآگاه و ناخودآگاه از آن استفاده میکنیم. برای همین از رابطۀ استعاره و نویسنده کلاً دور ماندیم و از دستمان در رفت. خب حالا ببینیم نویسنده به کمک استعاره چه تأثیری روی مخاطب میگذارد. اینکه یک ارتباط
برایم نوشت: کلمههایت بوی شیراز میدهند. عطر بهارنارنج توی آنها پیچیده. دستهای مامان را میبینم که لیموهای زرد و خوشبو را میچلاند و عصارۀ آن را برای پاییز و زمستانمان نگه میدارد. گرم میشوم و لذت چای عصرانه را که با تارونه دم کشیده بود و به استقبالمان میآمد وقتی خستهوکوفته از مدرسه بر میگشتیم،
یکی از روزهای نزدیک به فارغ تحصیلی، بعدازآن همه تلاش و مشقتی که برای حل کردن لگاریتم و انتگرال متحمل شده بود با خود گفت: ریاضی را میتوان یاد گرفت اما راهی که برای یادگیری انتخاب کرده بودم درست نبود...