مسئلهای که خیلی از افراد ازجمله خود من با آن مواجه هستند این است که همه میدانیم چه کارهایی باید انجام دهیم، برای خوشبختی به چه ابزاری لازم داریم و پا در کدام راهها بگذاریم و چه چیزی باعث رشد ما میشود، میدانیم که چه زمانی و کجای زندگیمان باید چه کارهایی انجام دهیم اما
معمولاً با شروع سال جدید همۀ ما برنامههای خاصی طرح میکنیم برای ۳۶۵ روزی که پیش رو داریم. حتی اگر آنها را ثبت نکنیم هم باز در ذهن خودمان رؤیاهایمان را کنار هم میچینیم. من هم زمانی همین کارها را انجام میدادم اما تا پایان سال نمیشد آنچه باید میشد. به همین دلیل بنا را
این نوشته حاصل مرور هزار کلمههای روزانه است و دغدغههایی که مدام و خط به خط تکرار شده. تلاش برای درک صحیح از شخصیت خودم مثل نقاط قوت و ضعف، افکار، احساسات، انگیزهها و افکار. به گمانم نتیجۀ این تمرکز روی ابعاد مختلف شخصیتی درک بهتر دیگران و بهتبع آن نگرش و بازخورد آنهاست. هر
«من زهرا شریفی هستم. در زمستانی سرد به دنیا آمدم. بعد از گذراندن دوران ابتدای و راهنمایی با علاقۀ زیاد وارد رشتۀ ریاضی شدم و چهار سال را با انتگرال و مشتق و مثلثات گذراندم. بعدازآن اما دل به رشتۀ اقتصاد دادم و در همین رشته ادامه تحصیل دادم…» شاید برای تعریف کردن داستان خودمان
شاید اغلب ما شعر را برای لذت یا تعادل روحی میخوانیم و خیلی در آن دقیق نمیشویم اما شعر میتواند غیر از حس خوب دستاوردهای دیگری هم داشته باشد: ایجاز شعر یک راه عالی برای یادگیری موجزنویسی است. شاعر اقتصاد کلمات را رعایت میکند و هیچ واژۀ اضافه و بیهودهای را به کار نمیبرد.
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست… (+) بیت اول شعری از پروین اعتصامی که برای همۀ ما آشناست چراکه دوران مدرسه آن را حفظ کرده و بارها سر کلاس با صدای بلند خواندهایم. بعدها رسیدیم به گفتم غم تو دارم… به کجا چنین شتابان…
کلاس فارسی عمومی دانشگاه بیرمقترین و ساکتترین کلاس بود و تقریباً همۀ بچهها میخوابیدند. با اکراه میآمدند و با شوق میرفتند. اما استاد با شور و هیجان زیاد درس میداد. حتی خروپف آنهایی که کتیبۀ اخوان برایشان حکم لالایی داشت هم او را از تک و تا نمیانداخت. یک روز صدای بچهها به خاطر
وقتی از شعر حرف میزنیم یعنی نگاهی متفاوت به آنچه همیشه از کنار آن بهسادگی عبور میکردهایم. شعر یک بیان زیباست که باظرافت زیاد بینش و تخیل عمیق شاعر را نشان میدهد. شاعر قادر است واقعیتهای زندگی را ایدهآل کند و موقعیتهای ظاهراً عادی و معمولی را به نحوی خاص ببیند. احساسات خود را ابراز
شاید با خودمان بگوییم شعر و شاعری را چه به کسبوکار و مدیریت و پروژه و … اما در این پست میخواهم از نقش شاعران در کسبوکار و مزایای شعر خواندن برای حرفهایها بگویم. جایی خواندم که رهبران کسبوکار باید اهل ادبیات و کتاب خواندن باشند اما معمولاً مطالعۀ آنها به رمان و داستان، آنهم
چند سال متوالی برای گویندگی تلاش کردم و هر تمرین و سختی و مرارتی که داشت را به جان خریدم. ساعتها جلوی آینه میایستادم و آاااا و اوووو و ایییی میگفتم و دهانم را اندازۀ کف دستم باز میکردم تا کلمات و حروف خوب خودشان را جا بیندازند و از حنجرهام صداهای نو بیرون بریزد.