۳ چیزی که هر نویسندهای باید از خودش بپرسد
عزیزم
سلام
آناکارنینا را بستم و زل زدم به تکه نباتی که توی چای آرامآرام حل میشد و هالهای غلیظ دور آن را گرفته بود.
با خودم فکر کردم تولستوی وقتی میخواست شروع کند به نوشتن چنین شاهکاری با خودش چه فکری کرد؟ چه چیزی در سرش میگذشت؟ جرقهای که او را برآن داشت که قلم را بردارد و هزار صفحه بنویسد از کجا زده شد؟
تو فکر میکنی حالا نه تولستوی، بهطورکلی هرکسی که میخواهد بنویسد بهقصد پول و ثروت و شهرت و اینکه «نویسنده» شود به سراغ کلمهها رفته؟
پس چرا خیلی از نویسندهها علاقهای به چاپ و نشر آثارشان ندارند؟
تمام روز درگیر این بودم که تو و من، اگر خودمان را نویسنده مینامیم باید قبل از نوشتن، چه چیزهایی از خودمان بپرسیم و چه چیزی را در خودمان پرورش بدهیم؟
چه سؤالهایی درست است و میتواند ما را در مسیر بهتری قرار بدهد؟
فکر میکنم اساسیترین سؤالی که میتوانیم از خودمان بپرسیم این است که: «هدف من از نوشتن چیست؟»
پی بردن به هدف و انگیزۀ نوشتن است که باعث میشود این کارِ سخت اما جذاب استمرار پیدا کند و بخش پررنگی از زندگی ما را بدون توجه آوازه جویی و تقاضای تشویق و نیاز به دیده شدن در بر بگیرد.
و الا کاهِ شهرت بدون گندم اعتبار با نسیمی به هوا میرود. (+)
هرچه برای پاسخ به این سؤال عمیقتر و دقیقتر باشیم نتیجه، خودْ محرک و مشوقی است برای اینکه با فراغ بال و آسایش خاطر بیشتری بنویسیم.
مگر نه اینکه بسیاری از آثار ماندگار و پایدار بنا بر خواستهها و نیازهای درونی شکل گرفتهاند؟
سؤال بعدی این است که: «با نوشتن چه تأثیری روی دیگران میگذارم؟»
تو میدانی که نوشتهها اساساً یکطرفه نیستند؛ یعنی من نمیتوانم چیزی را بنویسم و منتشر کنم و بگویم هر چه بادا باد. بههرحال هرکسی که کلمهای از ما میخواند علاوه بر اینکه با بخشی از وجود و تفکر و زندگیمان آشنا میشود ممکن است ذرهای هم تأثیر بپذیرد.
ما میخواهیم این تأثیر چه و چگونه باشد؟
یک سؤال دیگر هم حین نوشتن همین نامه توی ذهنم شکل گرفت: «چه چیزی بنویسم که دیگری ننوشته باشد؟»
به نظر تو این سؤال مهمی است؟
خب ما هرکدام یکتاییم و تجربۀ زیستۀ منحصربهفردی داریم.
هرچقدر هم که همه موضوعات جهان تکراری و دستمالیشده باشند نگاه، اندیشه، تفکر و نوع برخورد ما با آنها که دستخوش تکرار نمیشود.
پس میتوانیم طوری بنویسیم که روح ما در تکتک کلمهها جریان داشته باشد.
بزرگترین دارایی یک نویسنده تجربیات اوست.
چیزی که میتواند مایۀ هزاران صفحه نوشتن را فراهم کند.
من و توایم که باید صیاد خوبی باشیم و از هرلحظه چیزی برای نوشتن شکار کنیم.
هزارتا سؤال دیگر هم هست که باید از خودمان بپرسیم.
دوست دارم تو هم به من کمک کنی.
برایم بنویس.
شاید دوست داشته باشید این مطلب را هم بخوانید:
سلام خانم شریفی گرامی
به قول شما ، ما گاهی می نویسیم تا تاثیری روی دیگران بگذاریم (خواسته یا ناخواسته)
و یا نوشته ای را که دیگری ننوشته باشد ، تاثیر منحضر به فرد بودن به ما می دهد و حسی خوب که شاید از جنس آن حس در فعالیت های دیگر یافت نشود .(یکتا بودن و تجربه ی زیسته ی منحصر به فرد)… و یا نوشتن از تجربیات که ممکن است برای دیگری مفید باشد .
و زاییده ی ذهن من :
نوشتن برای راحتی و برگشت به زمان حال
ما می نویسیم تا گاهی بتوانیم انبوه افکار درون ذهنمان را به کناری ( روی کاغذ یا صفحات وب) بیاوریم و سبک بشویم و بتوانیم لختی در (حال) غوطه ور شویم و از شر آن افکار (که معمولا برای گذشته با آینده هستند) راحت شویم و زندگی کنیم. گویی با این کار با آن افکار صحبت می کنیم و میگوییم :
“خواهش میکنم از شما فعلا در این گوشه قرار بگیرید تا من به اولویت های دیگرم رسیدگی کنم و بعد خدمت شما برسم ”
نوشتن برای بهتر دیدن مسئله :
گاهی می نویسیم برای آنکه بتوانیم از بیرون به مسئله نگاه کنیم . مانند مسئله ریاضی که گاهی با بزرگ بودن اعداد دیگر نمی توان آنها را ذهنی حساب کرد و ناگزیر دست به دامان فضایی بیرون از ذهن (گچ و تخته یا قلم و کاغذ) می شویم تا بتوانیم آن مسئله را بهتر ببینیم
ممنون از شما از وبلاگ پربارتون
عالی بود آقای مرادپور عزیز
ممنونم از همراهیتون
سلام خانم شریفی
این مطلب رو امروز توی کانال تلگرامتون خوندم.
به نظرم چیزی که باعث میشه خیلی ها از نوشتن خسته بشوند همین ندانستن چرایی برای نوشتن است.
من تقریبا یک سال که منظم تر از قبل می نویسم اما هنوز دلیل چرایی نوشتنم رو نمی دونم. فکر می کنم به این راحتی ها جواب این سوال به دست نمیاد و من هم می نویسم تا بتونم به این چرایی برسم.
به قول معروف نیچه: هر کس چرایی اش را بداند با هر چگونه ای خواهد ساخت.
علتا اینکه من و خیلی های دیگه وبلاگ خودمان رو هم نداریم شاید این سردرگمی است.
امیدوارم از این دست از پست های خوب بیشتر از شما بخونم.
سلام محمد عزیز
ممنونم که نظرتو گفتی. البته همین که هدفمون رو از نوشتن بدونیم خودش میتونه محرک خوبی باشه. هدف هم لازم نیست خیلی متعالی بشه مثلا ممکنه کسی بنویسه برای آرامش، برای تخلیۀ روانی یا هر دلیل دیگه. به هر حال نوشتن بیهوده نیست و کسی که دست به قلم میبره حتما درونش چیزی هست که اونو به سمت نوشتن میکشونه.