چگونه‌ نوشته‌هایمان را صیقل بزنیم تا خواندنی‌تر شوند؟

گاهی فکر می‌کنیم وقتی تمام توانمان برای نوشتن جمع شد و قدرتِ گرفتنِ قلم توی دست‌هایمان را پیدا کردیم، زمانی که اعتمادبه‌نفسمان بالا رفت و ترسمان از صفحۀ سفید ریخت و اولین پیش‌نویس شعر، مقاله، پست وبلاگ، داستان، رمان یا هر نوشتۀ دیگری شکل گرفت و کلمه‌ها کنار هم جا خوش کردند دیگر کار تمام شده و یک نفسِ راحت می‌کشیم.

غافل از اینکه در این مرحله تازه‌ کار شروع شده. می‌توان گفت چیزهایی که نوشته‌ایم دست‌گرمی بوده برای این مرحله. جایی که بازنویسی آغاز می‌شود.

پیش‌نویس اولیه هیچ‌گاه کامل نیست. وقتی صدای خلاقیت آن‌قدر بلند است که نمی‌توانیم با دقت بالا آنچه را می‌نویسیم سبک-سنگین کنیم. هیجانمان زیاد است و می‌خواهیم بی‌وقفه واژه‌ها را بریزیم روی صفحه و از وجودشان لذت ببریم.

بهترین کار برای شروع نوشتن همین است.

اما نکتۀ قابل‌توجه این است که تمام‌کارهایی که می‌خوانیم و مورد تحسین ما قرار می‌گیرند هیچ‌کدام نسخۀ اولیه نیستند و همۀ آن‌ها بارها و بارها بازنویسی شده‌اند.

مرور و تجدیدنظر کردن در نوشته طبیعی و ضروری است به‌طوری‌که گاهی ممکن است حتی نوشتۀ آخر به پیش‌نویس هیچ شباهتی نداشته باشد.

بازنویسی درواقع مرز تفکیک نویسندۀ حرفه‌ای از تازه‌کار است.

قبلاً راجع به بازنویسی و اهمیت آن نوشته‌ام. می‌توانید اینجا بخوانید.

نکاتی را هم برای زیباتر شدن نوشته در فرایند بازنویسی برشمرده بودم که آن هم اینجا است.

در ادامه به سایر نکات مربوط به آن می‌پردازم.

آزاد کردن منتقد درون

برای نگارش پیش‌نویس اولیه منتقد درون را به بند کرده بودیم تا خلاقیت بتواند آزادانه جولان بدهد؛ اما در مرحلۀ بازنویسی، وقتی بعد از استراحت متن و فاصله گرفتن از آن می‌خواهیم دوباره نوشته را به تکاپو واداریم وقت این است که منتقد درون زبان باز کند. البته این هم دست خودمان است که چقدر به منتقد درونمان اجازه دهیم و دستش را باز بگذاریم که توی بازنویسی دخالت کند.

حالا باید سعی کنیم آنچه را موجب بهبود نوشته می‌شود پیدا کنیم.

آنچه را لازم نیست حذف کنیم.

به‌جای انتقاد بی‌مورد و مأیوس شدن از ادامۀ کار، روی تک‌تک کلمات تمرکز کنیم.

ممکن است حس کنیم جایی از نوشته اصلاً ارزشی ندارد و انعکاس‌دهندۀ مفهومی که در ذهنمان بوده، نیست.

حتی بهترین نویسندگان هم این‌ها را تجربه می‌کنند. گاهی اوقات خوب می‌نویسیم و گاهی بد و ما به‌عنوان نویسندۀ تازه‌کار ممکن است تعداد نوشته‌هایی که به دلمان نمی‌نشیند بیشتر از آن‌هایی باشد که دوستشان داریم؛ اما مهم این است که فارغ از خوب یا بد بودن چه چیزهایی از آن‌ها یاد می‌گیریم.

گاهی شاید نتوانیم به‌طور دقیق روی نوشته کار کنیم یا رابطۀ عاطفی‌مان با کلمات اجازۀ تصمیم‌گیری نمی‌دهد، در این موارد شاید بهتر باشد دوباره از متن فاصله بگیریم تا این رشتۀ محبت از هم بگسلد.

قتل کلمات

پیش‌نویس اول شلوغ و پر کلمه است. چراکه برای فضاسازی و جان دادن به نوشته به کلمه‌ها نیاز داشته‌ایم. بعدازآن ممکن است با خواندن مجدد متن به این نتیجه برسیم که بخش‌هایی از آن شاید زمان نوشتن پیش‌نویس خوب و مناسب بوده‌اند اما حالا کمکی به پیشرفت آن نمی‌کنند و شاید موجب مختل شدن جریان هم بشوند.

پس بدون درنگ کلمات را بکشید تا نگاه ملتمسشان پشیمانتان نکرده.

همیشه در مرحلۀ بازنویسی تکه‌هایی برای حذف شدن وجود دارند که به موجز شدن، منسجم شدن و تنوع نوشته کمک می‌کنند.

می‌گویند بهتر است حداقل ۱۰ درصد از پیش‌نویس اولیه حذف شود تا نوشتۀ قوی‌تری به جای بماند. البته من زیاد به اعداد و ارقام پایبند نیستم. هرجایی را که حس می‌کنیم به ساختار و روند متن کمکی نمی‌کند یا حتی به آن ضربه می‌زند را بهتر است از بین ببریم.

پس خیلی راحت قلم قرمز سختگیر خودتان را بردارید و شروع کنید به خط زدن کلمه‌ها.

انسجام

مهم‌ترین بخش بازنویسی انسجام است.

حالا متن را از هرگونه کلمه یا عبارت اضافه زدوده‌ایم. نوشته‌ای می‌خواهیم که همه‌ چیز آن با هم جور باشد، به‌دوراز هرگونه تکلف و تصنع.

توی هر جمله یا پاراگراف به دنبال بندی باشیم که آن را به جمله یا پاراگراف بعدی پیوند بزند.

آیا هر کلمه و هر خط در خدمت موضوع کلی کار است؟ شاید بخش‌هایی باشد که به نظر خودمان خیلی زیبا و جذاب باشد اما واقعاً متن را پیش نمی‌برد.

روان بودن نوشته یکی از مؤلفه‌های مهمی است که مخاطب را درگیر می‌کند و تا آخر با خود می‌کشاند.

وقتی نوشته‌ای وحدت رویه دارد یک نظم منطقی در آن به وجود می‌آید. زمانی که همۀ کلمه‌ها هماهنگ هستند، ایده‌ها هموار می‌شوند.

اگر به بخش‌هایی از متن دل ‌بسته‌اید و نمی‌خواهید هدر برود می‌توانید آن را بیرون بکشید و یادداشتی مجزا برایش بنویسید.

توجه خواننده‌ها به نقطۀ مرکزی متن است و وظیفۀ ما حصول اطمینان از این است که همه‌چیز به هم ربط دارد و توی یک مسیر حرکت می‌کند.

 

بازنویسی فرایندی است که به صبر و حوصله نیاز دارد. باید آن‌قدر با کلمه‌ها سروکله بزنیم تا به آنچه می‌خواهیم و در ذهن داریم برسیم.

شاید چیزی که در ذهن داریم و می‌خواهیم به مخاطب انتقال دهیم زیرِ لایه‌هایی از کلمه و قید و صفت و جمله‌های بی‌مورد دفن شده باشد. خواننده حوصله و وقت نبش و استخراج ندارد. ما با بازنویسی‌های مکرر به قلب نوشته می‌رسیم و آن را به دیگران عرضه می‌کنیم.

 


کانال تلگرام چگونه شاعر شویم؟

در اینستاگرام با هم شعر بخوانیم

۲ نظر

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *