زنگ انشا. نوشتۀ مهدی فرج‌اللهی

 

از هر انگشتش یک هنر می‌ریزد، گاهی حتی باید چند انگشت هم قرض بگیرد. شعر و طنزنویسی و سازوآواز و موسیقی و اجرای رادیو و تلویزیون چند تا از آن‌هاست.

اما فکر می‌کنم شهرت او به کاریکلماتور است که حداقل من با «نانوا هم جوش شیرین می‌زند، بیچاره فرهاد» شناختمش و بعدها کتابی با همین نام هم از او خواندم که اگر دست بجنبانید به چاپ سوم آن در نمایشگاه کتاب امسال می‌رسید. نشانی آن هم که سرراست است، غرفۀ نشر قاف.

نشست‌های دگرخند را اداره می‌کند که کافی است یک‌بار پای شما به آنجا برسد محال است مخاطب ثابت این جلسات نشوید.

بله مهدی فرج‌اللهی امروز مهمان این خانه است.

باهم بخوانیم نوشتۀ او را:

موضوع انشاء: کتاب و کتاب‌خوانی

با نام و یاد خدا قلمم را در دسترس می‌گیرم و می‌نویسم. بر همگان واضح و مبرهن است که کتاب و کتاب‌خوانی خوب است و ما باید کتاب‌ها را بخوانیم مخصوصاً کتاب‌های درسی‌مان را.

حرف‌های زیادی درباره کتاب داشتم؛ که به خاطر کلاس از گفتن بقیۀ آن‌ها صرف‌نظر می‌کنم. چراکه اگر تمام حرف‌ها را بنده بزنم دیگر حرفی برای بقیه همکلاسی‌هایم باقی نمی‌ماند که بخواهند در انشای خود به آن اشاره کنند. به همین خاطر تنها به یک نکتۀ دیگر به‌عنوان حسن ختام انشایم اشاره می‌کنم.

کتاب‌ها دوستان مهربان ما هستند. ما همان‌طور که در انتخاب دوستانمان دقت می‌کنیم. باید در انتخاب کتاب‌هایی که می‌خواهیم بخوانیم هم دقت کنیم.

چند روز پیش عمو شهرام آمده بود خانه ما و از سیاوش برادر کوچک‌ترم و من پرسید کلاس چندم هستیم. من گفتم کلاس دوم دبیرستان هستم و سیاوش هم گفت امسال رفته است کلاس دوم. عمو شهرام هم که همیشه برای ما هدایای فرهنگی تهیه می‌کند رو کرد به سیاوش و گفت بیا عمو تو دیگر یک کلاس سواد خواندن داری این دوره تاریخ ویل دورانت را برای تو گرفتم که بخوانی؛ و به من هم یک دوره چند جلدی درباره فیزیک الکترونیک پیشرفته هدیه دادند. ما هم تشکر کردیم و رفتیم که در افق مطالعه محو بشویم.

من این انشاء را در حال محو شدن در افق نوشته‌ام.

این بود انشای من

 

کانال تلگرام چگونه شاعر شویم؟

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *