چگونه زمان را مدیریت کنیم؟
زینب رمضانی ، غمگین از حجم کارها و کمبود وقت و پریشانی، از من پرسید چطور زمان خودت را با وجود مشغله زیاد مدیریت کردی؟
برای من در هر مقطع از زندگی با شروع یک فعالیت جدید مسئلۀ مدیریت زمان پررنگ شد. اتفاقی که با شروع سال جاری هم افتاد و من برای استفادۀ بهینه از وقت راههای زیادی را امتحان کردم. بعد از چند روز و مرور گذشته به جمعبندی رسیدم و تجربیات خودم را نوشتم.
-اولین کاری که انجام دادم تغییر چیدمان وسایل اطرافم بود. جای کتابخانه و کتابها و دفترها و هر چیزی که فضای محدود زندگی مرا پر میکرد، عوض کردم. شاید خیلی ساده باشد اما همین کار کوچک انرژیام برای کار و انگیزهام را برای بیدار شدن چند برابر کرد. میتوان چیزهای الهامبخش را در معرض دید قرار داد حتماً لازم نیست خیلی خاص باشد، من کتابهایی که دوست دارم و کاکتوس کوچکم را نزدیکترین جای ممکن گذاشتم.
-در آن دوران به اهمیت شگفتانگیز فهرستها پی بردم. نوشتن کارهایی که باید انجام دهم نظم بیشتری به ذهنم داد. روزهای اول برای اولویتبندی آنها، آخر شب هر کاری که طی روز انجام داده بودم را مینوشتم و برای روز بعد بعضی خط میخوردند و بعضی هم در فهرست جابهجا میشدند. برای نشان دادن «فوری»ها، «نه چندان فوری»ها و… از رنگها استفاده کردم و این لیست مدتها با من بود تا به یک ثبات نسبی رسیدم.
–چندکارگی، که فکر میکردم چقدر خوب است و بعد فهمیدم خوب که نیست هیچ، چقدر هم بد و بیفایده و مانع است را به سختی رها کردم. آن هم وقتی فعالیتهای خودم را زیر نظر گفتم و دیدم بعضی کارها به طور موازی پیش میرود و در پایان روز همه نیمهتمام باقی میمانند. این معضل با همان اولویتبندی ها حل شد.
-به گمانم زمان کار کردن، حالا هر نوع فعالیتی، خیلی مهم است. اینکه زمان بدن خودمان را بشناسیم. مثلاً من صبحها خیلی بیشتر و راحتتر کار میکنم و درس میخوانم بنابراین بخش مهم و عمدۀ همه چیز را اولِ صبح انجام میدهم. به این ترتیب زمان کمتری را هدر میدهم و با بهرهوری بیشتری کار میکنم.
–زمانهای مرده به من کمک زیادی کردند. وقتهایی که توی صف انتظار هستم، یا منتظر حرکت تاکسی یا چنین زمانهای کوتاهی، به پیامها جواب میدهم، البته اگر جواب دادنشان در اولویت نباشد، ایمیلهایم را میبینم، یا مطالعه میکنم. این هم برای آنها که میگویند وقتی برای کتاب خواندن نداریم. البته یک زمانهایی در روز هم که کشش کار کردن ندارم کتاب میخوانم. گاهی خواندن دو صفحه مرا چنان سر ذوق میآورد که با انرژی بیشتری به باقی فعالیتهایم می پردازم.
-سختترین بخش ماجرا برای من کار کردن بیوقفه بود. اینکه وقتی شروع کردم تا تمام نشده از جایم تکان نخورم یا مشغول فعالیت دیگری نشوم. چون فهمیدم وقتی حواسم پرت میشود از موضوع، برگشتن به آن هم سخت است و هم زمانبر. هر چند با این مسئله همچنان دست به گریبانم اما تا حالا روی بعضی موارد مثل نوشتن همین پستهای وبلاگ جواب داده.
-نمیدانم در بحث مدیریت زمان میگنجد یا نه اما من به ساعت نگاه نمیکنم مگر اینکه قرار باشد کاری را در زمان مشخصی تحویل بدهم یا قرار ملاقات داشته باشم. این کار به من کمک کرده که نه منتظر رند شدن ساعت بمانم نه استرس شتاب زمان را داشته باشم. برای کار کردن بیوقفه هم همین امر مرا سر جای خودم مینشاند.
شاید مواردی که عنوان کردم از بدیهیات باشد. من هم تمام آنها را شنیده بودم ولی تا وقتی که تجربه نکردم و به کار نگرفتم به نقششان در زندگی واقف نشدم.
ممنون زهرای عزیزم
بهتر از من میدونی که مدیریت زمان یه مهارته وبا تمرین به دست میاد
من از تجربیاتی که اینجا نوشتی و هم از مواردی که زحمت کشیدی و خصوصی برام گفتی دارم استفاده میکنم، امیدوارم با استفاده از روش هایی که ازت یاد گرفتم به نظم بهتری برسم و بتونم روش منحصر به فرد خودم رو پیدا کنم.
شبت بخیر سیمین پری ❤
امیدوارم برات مفید باشه زینب جان و خبرهای خوبی ازت بشنوم