همۀ ما کلمۀ پیشنویس یا چرکنویس را شنیدهایم و میدانیم چیست. بااینحال اغلب از بازنویسی و ویرایش نوشته قبل از انتشار سر باز میزنیم. خیلی از نویسندگان و شاعران بازنویسی را کاری بیهوده میدانند اما این کار درواقع نوعی لایروبی است. برای اینکه نوشتۀ ما بهتر و گیراتر شود بازبینی ضروری است. بازنویسی میتواند اصلاح
یکی از جذابیتهای خواندن شعر برای من ایجاد تصویر است. اینکه میتوانم در ذهن خودم توی باغهای زیبا قدم بزنم، از آبهای گوارا بنوشم، عطر گلهای شب بو را با تمام وجودم استشمام کنم و با لمس برگ درختان پر از حس زندگی شوم. در ادبیات و بهویژه شعر وقتی از تصویر حرف میزنیم منظور
با خودم گفتم هر نوشته را پرینت میگیرم، آنهایی که توی اینترنت میخواندم یا فایلهایی که دوستان میفرستادند را؛ اما یک روز بیهوا نشستم و از روی یکی از آنها نوشتم بعد مزه داد و بعدی هم را شروع کردم و این کار ادامهدار شد. مشق نوشتن را از دوران مدرسه دوست داشتم. هنوز هم.
از مزایا و تأثیرات مثبت خواندن شعر در زندگی قبلاً نوشتهام: اگر دوست داشتید میتوانید بخوانید: چرا باید شعر بخوانیم؟ نقش شعر در مسیر نویسندگی چرا شعر نمیخوانیم؟ چرا شعر میخوانم؟ اما اینجا میخواهم از اهمیت خواندن شعر برای نویسندگان به نقل از رضا بابایی بنویسم. بابایی در کتاب بهتر بنویسیم شعرخوانی را کیمیایی اثربخش
کلمات جاری میشوند بر صفحۀ کاغذ تا بگویند چه در دل شاعر میگذرد و چه دردی به جانش افتاده که دست به دامان واژهها شده چنانکه رنگها به یاری نقاش میشتابند وقتی میخواهد صدای عصیانگر درونش را خاموش کند. شاعر و نقاش هر دو هنرمند هستند ابزار یکی رنگ است و دیگری کلمه. هر دو
مدتی با خودم فکر میکردم هیچ ایدهای ندارم، نوشتههایم به دل نمینشیند و تازگی خودشان را ازدستدادهاند. انسداد در هر کاری بهویژه نوشتن حس ناخوشایندی است. این اتفاق ممکن است برای هر کسی بیفتد به همین دلیل است که داستانهای ناتمام در کشو میماند و میپوسد، وبلاگها متروکه میشوند و شعرها در نطفه خفه؛ اما
شاید اغلب ما شعر را برای لذت یا تعادل روحی میخوانیم و خیلی در آن دقیق نمیشویم اما شعر میتواند غیر از حس خوب دستاوردهای دیگری هم داشته باشد: ایجاز شعر یک راه عالی برای یادگیری موجزنویسی است. شاعر اقتصاد کلمات را رعایت میکند و هیچ واژۀ اضافه و بیهودهای را به کار نمیبرد.
جهانبینی مجموعهای از باورها و ارزشها و نگرشهایی است که روی افکار و احساسات و فعالیتهای ما اثر میگذارد؛ اما آیا جهانبینی انعطافپذیر و قابلتغییر است؟ کودکی و نوجوانی من در شهری کوچک گذشت که در آن همه یکجور روزگار میگذراندند. هدف، باور، لهجه و سبک زندگی شبیه هم بود. کتابهایی که میخواندم و
صبر تلخ است اما میوۀ شیرینی دارد. -ژان ژاک روسو روز اول که سر کلاس خوشنویسی نشستم با خودم گفتم ترم اول مدرک خوش، دوم عالی و… وقتی این برنامه را با استاد در میان گذاشتم یک لبخند زد. همین. شروع کرده بودم به نوشتن و هر چه پیش میرفتم سرعتم بیشتر میشد، کاری
روز و شب به دنبال بهبود خودمانیم، خوشبختی را میان شلوغیهای زندگی جستوجو میکنیم، هرکداممان فلسفهای برای زیستن داریم اما تحت تأثیر محیط و افراد دیگر هم هستیم. درعینحال که دنیا و زمان و امکانات ما محدود است اما ظرفیتهای بدون مرزی داریم چنان شعری که با چند کلمه بیان میشود اما عمقی بینهایت دارد.