هنر را نمیتوان تعریف کرد. هرروز هرکدام از ما مشغول انجام یک کار هنری هستیم. اویی که زیر لب آواز میخواند، مادربزرگی که میلهای بافتنی بین انگشتانش میرقصد، آشپزی که رنگها و بوها را در هم میآمیزد، آنکه برای فرزندش قصه میگوید و… منی که اینجا مینویسم و تویی که میخوانی. یادگیری و پیگیری هنر
همیشه وقتی از استعاره حرف میزنیم خودبهخود ذهن ما پرتاب میشود به کلاس ادبیات و زبان فارسی مدرسه و شعرهای خشکی که باید از میانشان استعاره پیدا میکردیم. الحق که کاری سختتر از این هم نمیتوان پیدا کرد آن زمان بهخصوص وقتی قضیه به تستهای کنکور میکشید و سرعت عمل و ضریب ۴٫ غافل از
گاهی به دستهای خواهرم که نگاه میکردم با خودم میگفتم چه نیرویی توی انگشتانش وجود دارد که رنگها را اینچنین زیبا و دلفریب کنار هم میگذارد؟ یا شعرهای پدرم را که میخواندم از چیدمان کلمات آنقدر به وجد میآمدم که حس میکردم قدرتی ماورایی آنها را دانهدانه گلچین کرده و سرودهای زیبا ساخته. شما هم
خواهرزادۀ ۶ سالهای دارم که هر بار با او حرف میزنم از قهرمان شدن خودش میگوید. یک روز قهرمانی بوده که دوچرخۀ خواهرش را از پسر همسایه پس گرفته. روز دیگر قهرمانی که به مادرش کمک کرده و در صف نانوایی ایستاده یا افتخارات دیگری که در این مقال نمیگنجد. با خودم فکر کردم چه
کوههای روبهرو را از دامنه تا به قله پوشیده به آرایۀ فشردۀ درختانی بلند و درهها را با پیچاپیچ پرتنوعشان در سایهسار جنگلهایی دلگشا، و در این میان رودخانه در پیچوخم پر زمزمهاش آینۀ ابرهای دلانگیزی میشد که باد ملایم شامگاهی در صفحۀ آسمان شانهشان میکرد… با خواندن این تکه از کتاب رنجهای ورتر جوان
به جنگ مشکلات برو خودت را از تک و تا نینداز به ساز دنیا نرقص تابهحال به این جملهها یا عبارتهایی ازایندست توجه کردهاید؟ زبان روزمرۀ ما پر از استعارههایی است که از آنها آگاه نیستیم یا چنان به زندگی ما جذب شدهاند که رنگ و فرمشان از چشممان پنهان مانده. اما این استعارههایی که
دفترچههای یادداشتم را که مرور میکردم با ایدههایی مواجه شدم که بین کاغذها گیرکرده و مجال بیرون آمدن نداشتهاند تا حالا که دیگر از دهان افتادند. تیترهای خاک خورده، موضوعات بیاتشده و کلمههایی که حالا دیگر با من غریبه بودند. خیلی وقتها ایدههایمان را از ترس اینکه ممکن است به شکست منتهی شوند یا اینکه
یک زمانی وقتی دانش آموزان و دانشجویان میخواستند انتخاب رشته کنند همه میگفتند بازار کار را در نظر بگیر. بعدازآن که دیدیم بازار همۀ رشتهها تقریباً به هم نزدیک شده میگویند علاقهات را دنبال کن. اما این توصیۀ چندکلمهای خیلی کلی و مبهم است. هیچ نقشۀ راهی برای آن وجود ندارد. علاقۀ من چیست؟ چطور
توی زندگی شما چند نفر هستند که مثل شخصیت کارتونی سفرهای گالیور مدام تکرار میکنند: «من میدونم نمیشه؟» وقتی تصمیم میگیریم رؤیاهای خودمان را دنبال کنیم همیشه هستند کسانی که آنها را تنزل دهند و ارزششان را کم کنند. حقیقت غمانگیزی که برای همۀ ما اتفاق میافتد. بااینکه این افراد سعی دارند، خواسته یا ناخواسته،
استعاره دروغی است که به افراد کمک میکند تا بفهمند چه چیزی درست است. -تری پراتچت با توجه به این جمله میتوانیم بگوییم یک استعارۀ خوب حقیقت را در قلب خودش دارد. استعاره نهتنها مفهوم و مضمون نوشته را بهطور غیرمستقیم گم نمیکند بلکه به فهم موضوعات پیچیده هم کمک میکند. یک استعارۀ درست، در