دوروبر شما هم هستند کسانی که قدرت جادویی متقاعد کردن را دارند؟ خیلی راحت استدلال میکنند و میتوانند بحث را پیش ببرند؟
توجه کردهاید که آنها دانش یا پاسخهایی عجیبوغریب ندارند...
شاید فکر میکنی برای اینکه تو را شاعر بخوانند باید صد دفتر شعر را سیاه کرده باشی. یا در خلوت خود میان کتابها مدام شعر بخوانی. قلم از دستت نیفتد و شعرِ تَر بتراود از ذهنت. چه کسی است که دلش نمیخواهد شعر بگوید و شاعر باشد؟ وقتی از شاعر حرف میزنم نه لزوماً سعدی
اگر شعر مینویسد برای اینکه تخلیه شوید و هیچوقت هم آن را منتشر نمیکنید ممکن است نخواهید این نکات را به کار بگیرید. اما اگر هدفتان تأثیرگذاری و ارتباط با مخاطب است و قصد دارید احساسات او را برانگیخته کنید بیایید با هم آنها را مرور کنیم: ۱ برای هر کاری باید هدفمان مشخص باشد.
یکی از جذابیتهای خواندن شعر برای من ایجاد تصویر است. اینکه میتوانم در ذهن خودم توی باغهای زیبا قدم بزنم، از آبهای گوارا بنوشم، عطر گلهای شب بو را با تمام وجودم استشمام کنم و با لمس برگ درختان پر از حس زندگی شوم. در ادبیات و بهویژه شعر وقتی از تصویر حرف میزنیم منظور
اگر شما با خواندن شعر بلافاصله به معنای آن پی بردید بدانید که اصل شعر را ازدست دادهاید. –ام.اچ.آبرامز اغلب اوقات با خواندن شعر به عمق آن پی نمیبریم و باید خط به خط، کلمه کلمه، هجا به هجای آن را درک کنیم تا به احساس و اندیشۀ شاعر پی ببریم. ازآنجاییکه شاعران بهطور مستقیم
شاید هدف شعر ترکیب کلمات و زیبایی باشد. یک شاعر گاهی ما را مجبور میکند که با واژهها درگیر شویم. گویی با سحر و جادو زبانمان را به تحسین وامیدارد. یک شعر خوب به زیبایی یک اندیشه را به تصویر میکشد. نجواها را به رقص در میآورد و گرمابخش کرختی و سردی روح و روان
پیروِ پست راز ماندگاری یک اثر وقتی به این نوشتۀ ملک الشعرای بهار برخوردم فکر کردم اینجا هم به اشتراک بگذارم. با خواندن این متن شاید بتوانم این مسئله را برای خودم حل کنم که چرا برخی از شعرها نسل به نسل منتقل میشود و در حافظۀ همۀ ما میماند و برای تمام دوران مصداق
یکی از شعرهایش را که برایم خواند گفتم نمیدانم چون زندگی تو را میدانم انقدر با کلمه کلمهاش ارتباط گرفتم یا چیز دیگری این میان وجود دارد. فکر میکنم شاعر غم، شادی، حزن، خشم، عشق، امید و تمام حالات انسانی را به کلمه درمیآورد که وقتی شعری را میخوانیم که یکی از این احساسات را
-ناخدا! ناخدای من، آیا در ریاضیات هم شعر هست؟ +کاملاً آقای دالتون. در ریاضیات…ظرافت هست.* به این بخش از کتاب انجمن شاعران مرده که رسیدم یادم آمد قبلاً اینجا نوشته بودم که: «فکر میکنم این شعر گفتن هم از علاقهام به اعداد و ریاضی ناشی میشود چون نظم و توازن و هماهنگی و همجواری
کلمهها در شعر یا در هر نوشتۀ دیگری مانند اجزای یک سیستم عمل میکنند. همۀ آنها کنار هم قرار میگیرند تا هدف مشخصی که همان انتقال اندیشۀ نویسنده است محقق شود. هرچند شاعر برای استفاده از کلمات به خاطر حفظ وزن و ریتم و قافیه با محدودیت مواجه است اما همین محدودیت باعث رشد