چرا یادگیری نوشتن مهم است؟
پدرم میگفت آن روزها که مردان روستای کوچک ما یا در جبهههای جنگ به سر میبردند یا خارج از دِه یا حتی کشور به دنبال لقمهای نان حلال بودند تا با آن شکم زن و بچهشان را سیر کنند، در آن زمانی که نه برق بود و نه آب و نه تلفن افراد زیادی در خانۀ ما را میزدند تا برایشان نامه بنویسم.
و چقدر نامه نوشتم به شوهرها، پسرها، برادرها از طرف کسانی که اینجا چشمبهراهشان بودند.
روزهای زیادی میگذرد و پدرم هنوز معتقد است که باید برای ارتباط بیشتر نوشت. حتی وقتیکه پای تلفن به خانهها باز شد، ارزانتر هم بود، راحتتر هم.
حتی وقتی اینهمه ابزار تکنولوژی بدون در زدن و یکهویی وول خوردند توی خانه هامان و بهجای قلم و کتاب و هر چیز دیگری که سرگرممان میکرد توی دستهایمان جای گرفتند.
عنوان و داستان ابتدای این نوشته شاید شما را به خنده بیندازد که خب در آن روستای تاریک و دربوداغان راهی جز نامه نوشتن نبوده. هیچکسی هم سواد خواندن و نوشتن نداشته اصلاً. یا مگر نوشتن هم یاد گرفتن میخواهد؟
اما چیزی که میخواهم از آن حرف بزنم نه سواد مدرسهای است بلکه نوشتن بهعنوان ابزاری برای ارتباط و فکر کردن است.
میتوانیم دنیایی را که زیر سلطۀ فناوری است، به دو دسته تقسیم کنیم:
آنها که فکر میکنند نوشتن مهم است و آنهایی که اهمیتی برای آن قائل نیستند.
البته این تقسیمبندی را من انجام ندادهام و نمیدانم کجا خواندم یا شنیدم.
بههرحال اینجا به کار ما میآید.
باور کنید یا نه محبوبیت بسیاری از نمایشها، پادکستها، برنامههای رادیویی و سخنرانیها جدا از شکل اجرای آن، نشان میدهد که امروز، نوشتن از هر زمان دیگری مهمتر و جدیتر است.
مگر نه اینکه تمام آنچه میشنویم و میبینیم و لذت میبریم حتی موسیقی، ابتدا کلمه بودهاند؟ یکی آنها را نوشته و پرورانده و بعد به خورد ما داده. حالا قاشقی که برداشته یا موسیقی بوده یا متن سخنرانی یا پادکست یا فیلم و نمایش یا هر شکل دیگری.
وقتی میخواهیم چیزی بخریم هم اولین چیزی که به آن توجه میکنیم تبلیغات یا نوشتههای روی محصول است.
اما یادگیری نوشتن به نویسندهها محدود نمیشود. همۀ ما در روز کلی پیام ردوبدل میکنیم. چت میکنیم، پیامک میفرستیم، ایمیل ارسال میکنیم. بههرحال بخشی از وقتمان صرف نوشتن میشود.
حتی همین ارتباطاتی که این روزها آنلاین و تصویری شده. برای شروع یک دوستی یا همکاری از طریق اینترنت نباید شرححال مناسبی از خودمان بنویسیم؟ اگر متقاضی کار هستیم رزومه نمیخواهیم؟ ممکن است بگویید میتوانیم این کارها را به کسی بسپاریم اما چقدر و تا کجا؟
میگویم نوشتن را یاد بگیرید.
چرا؟
وقتی نمیتوانیم خوب و درست بنویسیم حتی اگر خیلی باهوش باشیم و بخواهیم پیام مهم و ارزشمندی را منتقل کنیم جدی گرفته نمیشویم.
بنابراین بیایید با خودمان قرار بگذاریم که هرروز زمانی را برای نوشتن صرف کنیم. زمان اختصاصی نه؟ موقع نوشتن پیامهایمان وسواس و دقت بیشتری خرج کنیم.
تمرکز خودمان رو روی نوشتن بگذاریم. بیشتر و بیشتر نوشتن نهفقط بهتر نوشتن.
ویرایش و نوشتن دو فرایند به هم مرتبط اما با اولویتهای متفاوت هستند. ویرایش همیشه در مرحلۀ دوم قرار میگیرد.
خیلی از افرادی که از نوشتن گریزان میشوند بهجای اینکه انرژی و قوای خود را روی نوشتن بگذارند، چسبیدهاند به بهتر نوشتن و درستتر نوشتن.
ست گادین میگوید:
اگر بهعنوان یک بازیگر قادر به نوشتن باشید، معنیاش آن است که میتوانید خودتان را بازی کنید.
اگر بهعنوان یک بازاریاب قادر به نوشتن باشید، معنیاش آن است که میتوانید داستان خودتان را روایت کنید.
اگر به دنبال شغلی هستید، توانایی شما در نوشتن باعث میشود جزو معدود افراد خاصی باشید که به چشم بیایید.
نوشتن یعنی تفکر سازمانیافته برای متقاعدشدن.
Writing is organized thinking on behalf of persuasion.
نوشتن فرصتی است برای شما تا از پای ننشینید و تفاوت بیافرینید.
شما برای نویسندگی به هیچ مجوز یا امکاناتی نیاز ندارید. شما برای نوشتن به علوم پیشتاز تخصصی یا پول هم نیازی ندارید.
پینوشت: این تکه از نوشتۀ ست گادین را از کانال مصطفی منبری عزیز برداشتهام.
شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:
اصلا مگر میشود که قلم به دست بگیری و فکر نکنی؟ یا کیبرد را برای نوشتن متنی به صدا دربیاری و اندیشه فعال نشه؟
و بعد از فکر کردن مگر میشود تغییر نکرد؟
من که احساس میکنم با نوشتن تغییر آسان میشود. اصلا مگر اولیت بالاتر از یادگیری هست؟ نیمیش با خواندن و نیمی دیگرش با نوشتن کامل میشود.
زهرای عزیزم میدونی کسایی که الان نوشتن بلد نیستن و اهمیت هم نمیدهند و شروع به تولید میکنن همین به قولی موزیسینها هستن که نت خوانی و نت نویسی نمیدونن و سلفژ هم بلد نیستند.
نهایت چهارتا آکورد یادبگیرن و بعد از دور خارج میشن.
یادمه یکبار خودت گفتی که باید دید درنهایت کی میمونه. و چقدر قشنگ بود.
نمیدانم، شاید انقدر تنبل شدیم که حتی برای آزادی ذهنمون هم منتظر کسی هستیم.
علیرضا جان
سلام
به نکتههای خوبی اشاره کردی. با نوشتن، حتی اگر به قصد فکر کردن هم نباشه، خودبهخود عمیقتر میشیم.
سلام و خدا قوت خانم شریفی
اول کلمه بود و هیچ نبود. فکر کنم این عبارت از تورات باشد. بگذریم. حق با شماست، ما از نوشتن به بسیاری از زیبایی ها و آفریده های ذهنی انسان ها دست می یابیم. پس باید قدر و ارزش آن را نیز به درستی بشناسیم. من اگر یک روز چند سطر یا چند صفحه ننویسم، روزم شب و شبم روز نمی شود! هر چند نویسنده نیستم و لی احساس یک سیگاری را دارم که نیمه شب حاضر است بیش از بیست کیلومتر راه را پیاده برود تا به همدمش (سیگار) دست یابد! سپاس!
نوشتن برای اون دسته آدمایی که باهاش آرامش میگیرن یه آرام بخش قویه
از طرفی در عصر حاضر که به سمت اپلیکیشن های نوشتاری کشیده شدیم؛ این نیاز بیشتر و بیشتر خودنمایی میکنه
متشکرم خانم شریفی به خاطر این نوشتار مفید. آن قدیمترها به جز عادت نامه نوشتن و کوشش برای خوب نوشتن، عادت مطالعه کردن و خواندن محتوای خوب هم خیلی متداولتر بود. آن روزها چیزهایی که میخواندیم به مسیج و توییت محدود نمیشد (اصلا چنین چیزهایی نبود) در عوض بیشتر کتاب میخواندیم. همین کتاب خواندن هم بود که به ما یاد میداد چطور خوب بنویسیم. فکر میکنم بیشتر و بهتر نوشتن یک پیش نیاز مهم دارد و آن هم بیشتر و بهتر خواندن هست. کاش بیشتر بخوانیم.
سلام بهراد عزیز
به نکتۀ خیلی خوبی اشاره کردی. ممنونم که این اصل مهم رو یادآوری کردی.
قطعا کیفیت مطالعۀ همۀ ما قبلا از حضور در شبکههای اجتماعی بیشتر و بهتر بوده.