آموزش ویرایش
از اینکه معلم برگۀ املای بچهها را برای صحیح کردن به دست من میسپرد کیف میکردم. تنها کسی بودم که یک بار حتی یک اشتباه املایی هم نداشت.
برای همین خوشحال بودم که نیازی به امتحان املا ندارم و حتی میتوانم به معلم هم کمک کنم.
علاوه بر اینکه مامان همیشه کتاب و مجله جلویم میگذاشت تا بخوانم و زیر کلمههای جدید خط بکشم و با خودم مرور کنم این اتفاق فرخنده مرا بر آن داشته بود تا منتظر نمانم واژهها خودشان را به من نشان دهند، بلکه خیلی کنجکاوانه و دقیق به دنبال آنها باشم و شکارشان کنم.
این عادت حسنه از همان روزها با من ماند.
بعدها دیدم که به درهم ریختن متن و جملات و نوشتهها علاقۀ زیادی دارم و همین میتواند جایی باشد برای یادگیری بیشتر.
ریزبینی و دقتم هم که گاهی برایم دردسر میساخت میتوانست سبب خیر شود و شد.
این روزها که کار ویرایش را بهطورجدی دنبال میکنم و در کنار نوشتن یکی از مهارتهای موردعلاقهام است فکر کردم که من چرا هیچوقت یک دورۀ ویراستاری شرکت نکردم؟
فکر میکنم ویراستار کاری خیلی ارزشمندتر و مهمتر از این دارد که با نقطه و ویرگول و علامت تعجبها سروکله بزند.
اینها یک سری قواعد و قانون است که میتوان هم در دورههای ویراستاری و هم با مطالعۀ کتاب یاد گرفت و بر آنها مسلط شد.
رفتاری مکانیکی که برای همۀ نوشتهها یکسان است.
خیلی راحت میتوان یاد گرفت که فعل جمله کجا باشد و نهاد و قید و صفت چه رفتاری دارند.
اما کاری که از همه مهمتر است و فکر میکنم وظیفۀ اصلی ویراستار هم همین باشد زیباسازی نوشته است.
اینکه متنی را از نظر ساختاری و محتوایی چنان ویرایش کنی که راحتتر خوانده شود، قابلفهم باشد و از ثقیل بودنش آنقدر بکاهی تا خواندش سهل شود.
حالا این وسطها اگر یک ویرگول یا نقطه هم اینطرف و آنطرف شد ملالی نیست.
البته تا جایی که به معنای متن آسیبی نزند.
حالا این مهارت را که توی کلاسها و کتابها یاد نمیدهند.
چه کنیم؟
خواندن و خواندن و خواندن.
تنها کاری که در این زمینه به ویراستار کمک میکند همین است و بس.
خواندن هم نه هر خواندنی.
تا میتوانیم باید بچسبیم به آثار ممتاز و فاخر فارسی و حتی ترجمههایی که بتوان از آنها فارسی نوشتن را یاد گرفت.
برای اینکه توضیح اضافه ندهم به این نقلقول از رضا بابایی پناه میبرم:
«برای پیشرفت در هنر نویسندگی دو توصیۀ مهم و کلی وجود دارد که به قطع کارساز است: نخست اینکه تا میتوانیم باید نوشتههای خوب و زیبا را بخوانیم و دوم اینکه توصیۀ اول را جدی بگیریم؛ یعنی گمان نکنیم که از راهی غیر از خواندن آثار ممتاز، در نویسندگی میتوان به جایی رسید. بهترین کلاسهای آموزش نویسندگی، در میان سطرهای یک نوشتۀ خوب برگزار میشود و مؤثرترین گام را آنگاه برمیداریم که قلم به دست میگیریم و مینویسیم.»
درست است که بابایی اینها را در باب نوشتن گفته اما مگر ویراستار از نویسنده جداست؟
یک ویراستار به چه چیزهایی نیاز دارد؟
شاید سؤال خیلیها این باشد که چطور میتوانم ویراستار شوم؟
پاسخ خیلی کوتاه:
تمرین، تمرین، تمرین.
پاسخ کمی بلند:
ویراستاری یک رشتۀ دانشگاهی نیست که بتوان چند سال در آن درس خواند و مدرکی گرفت و از آن استفاده کرد. البته که شاید آنهایی که ادبیات خواندهاند بتوانند در این حرفه موفق شوند.
دورههای آموزشی آزاد هم میتواند برای شروع کار مناسب باشد.
اما همۀ ویراستاران در یک سری ویژگیها مشترک هستند:
نوشتن و خواندن بهطور وسواسی و بیمارگونه، اشتیاق به یادگیری و پیگیری تغییرات زبانی و نوشتاری، توجه به جزئیات و ریزبینی، تمایل به برقراری ارتباط.
قدرت در یکی از این ویژگیها هم میتواند به ما در کار ویرایش کمک کند اما بعید میدانم بدون داشتن حتی یکی از آنها بتوان ویراستاری موفق بود.
ویرایش بهعنوان یک حرفه
برای اینکه ویراستاری را بهعنوان یک شغل یا حرفه انتخاب کنیم و ادامه دهیم باید درک خوبی از دستور زبان فارسی داشته باشیم. جدا از شناختن علائم نگارشی وقتی ساختار جمله و ارکان آن را ندانیم در بحث زیبانویسی هم به مشکل برخورد میکنیم.
مهارتهای تحلیلی قوی به ما کمک میکند تا بتوانیم با عمق بیشتری مطلب موردنظر را بخوانیم و انسجام آن را بسنجیم.
لازم است بتوانیم با کتابهای راهنما، لغتنامهها و جدیداً مهارتهای کامپیوتری کار کنیم و علاوه بر همۀ اینها فشار کار زیاد و حساس و دقیق را تحمل کنیم. چراکه اغلب کارهای ویرایشی موعد مشخصی دارند.
فکر میکنم چارۀ کار یک ویراستار ماجراجویی آموزشی است. سرک کشیدن و دقیق شدن به هر آنچه میخواند و میشنود و میبیند.
اصلاً ویراستاری هم داریم که کنجکاو نباشد؟
از طرفی میتوان ویرایش را حین ویرایش کردن یاد گرفت. با قبول پروژههای کوچک و سبک، تجربه به دست بیاوریم در همین مسیر آموزش ببینیم.
مهم نیست که در چه رشتهای تحصیل کردهایم یا چقدر در این زمینه دانش داریم. مهم این است که پشتکار و استمرار داشته باشیم برای کاری که دقت و شهامت زیادی میطلبد.
شاید دوست داشته باشید این مطلب را هم بخوانید:
سلام خانم شریفی شما نوشتن رو خیلی راحت می دونید ولی به نظر من کسی که بلد نیست حرف بزنه بلد نیست بنویسه. کار هر کسی نیست نوشتن، هر چند همه بگن به به! و چه چه! خوب در گفته هاتون امر می کنید به خواندن آن هم نه هر مطلبی خواندن. به نظر من این نتیجه می توان گرفت کسی که خوب بخواند و مطلب مفید بخواند، می تواند خوب بنویسد. می دونید شما خوب می نویسید پس خوب هم حرف می زنید و مسلما مطالب خوب هم خواندید . منم هم حالا دارم مطالب خوب و مفید می خوانم و از روی آن ها برای خودم الگویی می سازم و تا زمانی که حرفه ای نشم چیزی نمی نویسم یا اگه بنویسم منتشر نمی کنم….
اگر اشتباه فکر می کنم راهنمایی کنید. فعلأ در حال آموزش هستم، با تشکر.
سلام آقای روانشاد عزیز
به نظرم تا نوشتههای خودتون رو منتشر نکنید و این ترس یا شرمی اگر هست نریزه نمیتونید خط و مسیر خودتون رو پیدا کنید.
بهتره در هر سطحی که هست و از هرجایی که میتونید این کار رو شروع کنید.
باشه ولی به قول شما یه درهم ریختگی تو نوشته هام هست که نمی دونم از کجا شروع کنم ولی دارم مثل شما دسته بندی می کنم راستی دستت تون درد نکنه ایمیل که خواسته بودم دستم رسید یه خورده مشغله کاری این روزا نمی زاره فکرم رو متمرکز کنم نصیحت شما راه گشای و حتما استفاده می کنم.
سلام خانم شریفی
از متن خوب با بیان ساده و زیبای شما لذت بردم.لطفآ چند جلد کتاب معرفی کنید،دوست دارم نوشتن را شروع کنم.
متشکرم
سلام حمیده جان
پیشنهاد میکنم با نثرهای خوب فارسی مثل صادق هدایت، ابراهیم گلستان، شاهرخ مسکوب و جلال آل احمد و… شروع کنید.
شاد و موفق باشید