چه چیزی برای خلاقیت مهمتر است؟
برای نمایشگاه فیزیک مدرسه در تکاپو بودیم. دبیرمان آقای صادقی گفته بود آسیاب درست کنیم. همین.
حالا دخترکان نوجوانی که آسیاب را تنها توی کارتون دختری در مزرعه دیده بودند باید دستبهکار میشدند و چیزی میساختند که حاصل تخیلشان بود.
با چندتکه وسیلهای که از توی انباری برداشته بودم از صبح تا شب و شب تا صبح توی خانه بودم تا آسیاب بسازم و نتیجۀ آن یک آسیاب آبی شد که با چرخش مدارش آب را با خودش میچرخاند.
وقتی برای تحویل کار وارد سالن مدرسه شدم چیزی که دیدم شگفتزدهام کرد.
آسیابهایی در طرحها و مدلهای مختلف. هرکسی بنا به آنچه در ذهن داشت آسیابهایی ساخته بود، بادی و آبی و برقی.
خیلی وقتها فکر میکنیم خلاقیت دربارۀ ایدهها و روند تفکر است.
وقتی به آثار هنری نگاه میکنیم خلاقیت را در ایدۀ اولیه میبینیم نه آنچه انجامشده و روبهروی ما قرار دارد و با خودمان میگوییم چنین چیزی هیچگاه به ذهن من خطور نخواهد کرد.
اما گمان میکنم ما باید ابتدا خلاق باشیم تا بتوانیم درست و قشنگ فکر کنیم.
شاید برای آنهایی که خلاق میپنداریمشان ایدههای اولیه چندان مهم نبودهاند، بلکه خلاقیت آنها درروند شکل دادن و پرداختن ایده نمود پیدا کرده است.
خلاقیت تنها بخشی از تفکر است، آنچه اهمیت دارد این است که با ایدهها چه کاری انجام میدهیم.
جوی فیلدینگ میگوید:
به صد نویسنده ایدهای یکسان بده، و صد داستان متفاوت دریافت خواهی کرد.
ممکن است با تغییر چشمانداز، مطالعه، گفتگو یا سؤالهایی که برایمان پیش میآید چنین ایدههایی هم در ذهنمان جرقه بزند اما با آنها چه میکنیم؟
اجرا و کاربردی کردن ایدهها نیاز بیشتری به خلاقیت دارد.
خلاقیت زمانی به چشم ما میآید که کار تمامشده را میبینیم پس چرا به فکر خلاقانه اهمیت بیشتری میدهیم؟
خیلی از افراد هستند که فقط به خاطر تفکر خلاقانه بهعنوان رهبران تفکر و خلاقیت شناخته میشوند اما آزمونوخطا، تلاش، شکست، اصلاح و ساختن و پرداختن نمود اصلی خلاقیت است.
ارزش خلاقیت به عمل و فرایند است؛ یعنی دیدن چیزهایی که دیگران ساده از آنها میگذرند و توانایی بهکارگیری آنها.