چرا همۀ ما به استعاره نیاز داریم؟
به جنگ مشکلات برو
خودت را از تک و تا نینداز
به ساز دنیا نرقص
تابهحال به این جملهها یا عبارتهایی ازایندست توجه کردهاید؟
زبان روزمرۀ ما پر از استعارههایی است که از آنها آگاه نیستیم یا چنان به زندگی ما جذب شدهاند که رنگ و فرمشان از چشممان پنهان مانده.
اما این استعارههایی که بیسروصدا میان گفتار ما تنیده نشان میدهند که در مورد جهان چطور فکر میکنیم و روی رفتارمان تأثیر میگذارند.
اس لوییس میگوید: اگر تفکر ما درست باشد استعارههایی که به ذهنمان میرسند هم درست هستند.
درواقع استعارههایی که در ذهنمان نقش بستهاند بدون اینکه آنها را بشناسیم شخصیت ما را شکل میدهند.
حتی گاهی استعارهها میتوانند رفتار ما را تغییر دهند.
استعارهها در زبان روزمره
مثلاً وقتی میگوییم: «در قلبم را به رویش بستم» از همان استعارهای استفاده کردهایم که توی ذهن ما بوده است؛ یعنی قلب را خانهای در نظر گرفتهایم که کسی میتواند در آن ساکن شود یا بیرونش کنیم و در را به رویش ببندیم.
«مدیر شرکت ما در بحث دیروز پیروز شد»، گویی بحث کردن به شکلی خاص چیزی شبیه جنگ و جدل برای ما جا افتاده که از شکست و پیروزی در مورد آن حرف میزنیم. یا گاهی میگوییم بحث راه بهجایی نمیبرد، تسلیم شد و…
یا نمونههایی شبیه:
در دام عشق افتادم.
نمیتوانم این مسئله را پردازش کنم.
بدنم نیاز به شارژ مجدد دارد.
استعاره مخصوص نویسندهها نیست
مهمترین چیزهایی که در زندگی داریم مفهومی انتزاعی دارند. عشق، امید، غم و دوستی.
برای هیچکدام از اینها نمیتوانیم یک تعریف ملموس و واضح بگوییم.
یکی از راههای ایجاد تصویری شفاف از این موضوعات مقایسۀ آنها با چیزی آشناست.
کاری که استعاره میکند.
نمیتوانیم بگوییم استعاره مختص شاعران و نویسندهها است چراکه استعاره بخش مهمی از زندگی ما را تشکیل میدهد و تقریباً همۀ چیزهایی که تجربه میکنیم به استعاره مربوط میشود.
ما در گفتگوهای خود بهکرات از زبان مجازی استفاده میکنیم استعارهها میتوانند به خیلی از افکار ما معنا بدهند.
بین نویسندهها هم آنهایی که به کمک استعاره تصویرهای زیبایی خلق میکنند موردتوجه بیشتری قرار میگیرند.
استعارههای موذی
ازآنجاکه استعارهها پنهان هستند، مثل آبی که در خاک نرم نفوذ میکند بهسرعت راه خود را در ذهن ما باز میکنند و به ما میگویند که چطوری فکر و عمل کنیم.
مثل وقتیکه از خواب بیدار میشویم و اغلب میگوییم هنوز سیستمم بالا نیامده. ما عملاً در استعارۀ «ذهن کامپیوتری» غرق شدهایم.
اینطوری استعارهها راهنمای ذهن میشوند.
حالا که استعارهها میتوانند زندگی و رفتار ما را تحت تأثیر قرار بدهند بهتر است بدانیم که آنها واقعی نیستند. تنها توصیفهایی هستند که خودمان میسازیم و به آنها پروبال میدهیم.
میتوانیم آزادانه استعارههای منفی و آزاردهنده را کنار بگذاریم و استعارههایی زیبا و خلاقانه بسازیم.
بیایید استعارههایی که استفاده میکنیم را بررسی کنیم و ببینیم چقدر با روحیات و مسیر ما سازگار هستند.
بهطور فعال و با توجه به شرایطی که داریم، هدفی که دنبال میکنیم و آنچه برایمان ارزش دارد استعارههای جدید خلق کنیم.
تخیل را که زمانی همه بازی کودکانهای میپنداشتیم به کار بگیریم و بهعنوان یک عامل حیاتی برای داشتن یک زندگی سالم به آن نگاه کنیم.
هر چه ابزار تخیل ما قدرتمندتر باشند استعارههای ما نابتر میشوند.
استعارههایمان را الک کنیم و خوبهایش را کنار بگذاریم و آنهایی که تفکرات ما را به سمت و سویی نامشخص میبرند تغییر دهیم.
هیچچیز مطلقی وجود ندارد، گاهی با تغییر یا ساخت یک استعاره میتوانیم نگاهمان به دنیا را عوض کنیم.
باحال بود.