چطور یک گفتگوی خواندنی بنویسم؟

هر بار کتابی می‌خوانم که بخش‌هایی از آن دیالوگ‌های نابی دارد به اهمیت این نوع نوشتن بیشتر پی می‌برم. چراکه مهارت نوشتن گفتگوهای جذاب و تأثیرگذار نه‌تنها در امر نوشتن که در تمام زوایای زندگی و ارتباطات مهم و کاربردی است.

گفتگو نویسی می‌تواند در انواع نوشته‌ها از داستانی و شعر گرفته تا مقاله و نوشته‌های علمی به کار برود. فقط کافی است بدانیم کجا و چطور از آن‌ها استفاده کنیم.

نوشتن گفتگو بین دو نفر آسان است اما دیالوگی که بتواند متن را پیش ببرد و ما را به هدف برساند و روی مخاطب تأثیر بگذارد سخت است.

چه زمانی از گفتگو استفاده کنیم؟

وقتی می‌خواهیم چیزی را نشان بدهیم بهتر است به‌جای روایت از گفتگو استفاده کنیم. هرچند این دو نمی‌توانند جایگزین هم باشند اما می‌توانیم هنرمندانه کنار هم از آن‌ها استفاده کنیم.

بنابراین برای نشان دادن…

احساسات شخصیت‌ها

شخصیت و رفتار کاراکترها

نقل‌قول شخصی

بیان درگیری‌های مختلف بین افراد

در متن‌های غیرداستانی برای شرح جزئیات یا بیان نقل‌قول

رابطۀ بین شخصیت‌ها

زمان و مکان رویداد

از گفتگو استفاده می‌کنیم.

هرگز از گفتگو استفاده نکنیم اگر…

نوشتن روایت سخت است و به دنبال یک راه میانبر هستیم.

چیزی را که می‌خواهیم به‌صورت دیالوگ بنویسیم قبلاً در روایت نوشته‌ایم.

چیزی را توضیح می‌دهد که خواننده باید حین خواندن متن درک کند.

گفتگو باید اتفاقاتی که در نوشته می‌افتد را نشان دهد و نمایانگر شخصیت‌ها، انگیزه‌ها، فضاها و… باشد. گفتگو نباید داستانی را شرح بدهد که قبلاً روایت شده.

نوشتن گفتگوی کارآ تنها با تمرین و خواندن کتاب‌های خوب امکان‌پذیر است.

برای نشان دادن شخصیت‌ها در نوشته می‌توان با لحن و نوع صحبت کردن آن‌ها بازی کرد و به چیزی که مد نرمان است برسیم.

در زندگی واقعی پیدا کردن افرادی که الگوی رفتاری شبیه شخصیت‌های نوشتۀ ما را دارند سخت است اما می‌توانیم در گفتگوها این شخصیت‌ها را بسازیم.

فرم گفتگو راحت است و می‌توان به‌راحتی جمله‌های خبری یا روایت را به یک دیالوگ تبدیل کرد.

هوا گرم بود و او حسابی کلافه شده بود.

او گفت: گرمای هوا کلافه‌ام کرده.

یعنی به‌جای شخصیتی که در ذهن داریم صحبت کنیم؛ اما این کار تا زمانی خوب است که مخاطب با آن همراه باشد نه اینکه زیادی گفتگوها او را خسته و دل‌زده کند.

گفتگو باید بخشی از متن باشد و ابزاری برای پیش بردن آن. نه اینکه هر چه روایت کرده‌ایم را به زبان دیگر در گفتگوها بنویسیم.

مثلاً:

هوا گرم بود و آفتاب همۀ تاب‌وتوان راه رفتن را می‌سوزاند.

او گفت: هوا خیلی گرم است.

گفتم: دیگر هیچ نایی برای راه رفتن ندارم.

اینجا نه‌تنها کمکی به متن نکرده بلکه ملال بیشتری را به آن افزوده. نوشته این‌طوری اصلاً پیش نمی‌رود.

مثال دیگری بزنیم:

صدای رعد آسمان را ترسناک کرده بود و برق آن را روشن. طوفان همه‌چیز را به هم می‌ریخت.

سیما گفت: داره بارون می‌گیره بهتره بریم توی خونه.

شیما جواب داد: بذار اول مرغ و خروسا رو بفرستم توی لونه‌اشون.

خب تفاوت دو مثال بالا چیست؟

دومی اطلاعات جدیدی به داستان اضافه کرده و از این گفتگو برای پیشرفت نوشته بهره گرفته است. هر جملۀ متن باید با هدف مشخص نوشته شود.

بهتر است اگر شخصیت‌ها در روایت مشخص نشده‌اند، برای جلوگیری از سردرگمی مخاطب اسم یا عنوان آن‌ها را قبل از چیزی که می‌گویند بنویسیم.

برای تنوع می‌توانیم به‌جای استفادۀ مدام از «او گفت» و «من گفتم»، از «پاسخ داد»، «پرسید»، «فریاد زد»، «زمزمه کرد» و… ترکیب‌های خلاقانۀ دیگری را به کار ببریم. هرچند در به کار بردن این برچسب‌ها نیز باید دقت کنیم.

درنهایت اینکه بهترین روش برای یادگیری نوشتن یک گفتگوی اثربخش خواندن و نوشتن و درگیر شدن با شخصیت‌هاست. شاید لازم باشد هرجایی حتی گفتگویی کوتاه را هم می‌بینیم به آن دقیق شویم، از روی آن بنویسیم و یا دقت آن را بشکافیم. بدانیم به متن چه کمکی کرده و سازوکار اثرگذاری آن چیست.

مدتی است یادداشت‌های روزانه‌ام را به‌صورت گفتگوی دو نفره یا گاهی سه نفره می‌نویسم. شاید این تمرین برای شما هم لذت‌بخش باشد.

 


شاید دوست داشته باشید مطلب زیر را هم بخوانید:

۵ دلیل برای استفاده از گفتگو در داستان

کانال تلگرام چگونه شاعر شویم؟

در اینستاگرام با هم شعر بخوانیم

 

۲ نظر

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *