مزیت تبدیل گفتار به نوشتار

دوران دانشجویی صدای استادهایی که به فکر دست و انگشتان ما نبودند موقع جزوه گفتن را ضبط می‌کردیم. بعد می‌آمدیم و ساعتی هندزفری در گوش می‌نوشتیم هر چه که گفته بودند و ما جا مانده بودیم.

برای هرکسی این کار طاقت‌فرسا و ملال‌آور بود برای من اما لذت‌بخش و شیرین.

باحوصله می‌نشستم و هر چه استاد گفته بود را روی کاغذ می‌آوردم.

هنوز هم این کار را با بعضی از فایل‌های صوتی که می‌شنوم انجام می‌دهم و حالا می‌بینم خیلی بیشتر از زمانی که فقط گوش می‌دهم در خاطرم مانده‌اند.

علاوه بر این گاهی اوقات برای اینکه ایده‌هایم جان بگیرند اول صدای خودم را ضبط می‌کنم و بعد آن‌ها را روی کاغذ می‌آورم.

خیلی وقت‌ها ما می‌توانیم اندیشه‌ها، رؤیاها، دغدغه‌ها و هر چه در ذهن داریم را بیان کنیم اما برای نوشتن آن‌ها روی کاغذ مشکل داریم و وقتی می‌خواهیم بنویسیم انگار باید کوهی را جابجا کنیم.

نوشتن همان به زبان آوردن اندیشه و احوال درونی است که ما زبان را برای بیرون کشیدنشان از ذهن به خدمت می‌گیریم.

تبدیل محاوره به نوشتۀ رسمی ما را در نوشتن توانا می‌کند و زمینه را برای خلاقیت و شکوفایی آماده می‌سازد.

البته نوع نوشته مهم است. مثلاً برای نوشته‌هایی مثل مقاله، گزارش، مطالب درسی و آموزشی به‌هیچ‌عنوان نمی‌توانیم از محاوره استفاده کنیم اما در داستان، رمان یا شعر می‌توان از زبان عامیانه برای گفتگو یا نقل‌قول استفاده کرد.

از مزایای تبدیل گفتار به متن این است که به سروکله زدن با جمله می‌افتیم برای انتخاب فعل مناسب، جابجایی کلمات، یافتن معادل و حذف موارد اضافه.

عزیز خانوم گفت: «حالا که می‌خواستی بری و برگردی، چرا اصلاً رفتی؟ می‌موندی اینجا و خیال مارم راحت می‌کردی.»

حالا که می‌خواستی بروی و برگردی، اصلاً چرا رفتی؟ همین‌جا می‌ماندی و خیال ما را هم راحت می‌کردی.

در جملۀ بالا از داستان گدای غلامحسین ساعدی هم تغییر فعل داریم و هم جابجایی کلمه و حتی می‌توانیم برای مثال کلمۀ اصلاً را حذف کنیم.

در محاوره نویسی کلمات را شکسته به کار می‌بریم.

چشت کوره؟ حالا دیگر پسر اتول خان رشتی شدی؟ آدمو تو کوچه می‌بینی و سلام نمی‌کنی؟ (قصۀ عینکم-رسول پرویزی)

چشمت/آدم را

گاهی جای ارکان جمله را عوض می‌کنیم.

گفتم: اونوقت می‌شد از تنبلی خودم. طوطیش را هم پرت کرده به من. (طوطی مردۀ همسایۀ من- ابراهیم گلستان)

برخی از کلمات را به‌صورت عامیانه به کار می‌بریم یا از اصطلاحات خاصی استفاده می‌کنیم.

صاف‌وصوف، شق‌ورق، زپلشک، دبنگ، هول هولکی، یهویی، الکی و…

پیدا کردن معادل برای این کلمات و عبارت‌ها ما را مجبور می‌کند بیشتر بخوانیم و با کلمات درگیر شویم.

کلمه‌ها را همان‌طور که می‌گوییم می‌نویسیم.

بیابون، ناودون، آسمون، بارون و…

وقتی این نکات را در نظر بگیریم می‌توانیم راحت‌تر متن محاوره را به‌صورت رسمی بنویسیم و یا فایل‌های صوتی را به گزارشی مکتوب تبدیل کنیم.

 

کانال تلگرام چگونه شاعر شویم؟

۲ نظر

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *