۶ نکتۀ مهم برای نوشتن شعر
اگر شعر مینویسد برای اینکه تخلیه شوید و هیچوقت هم آن را منتشر نمیکنید ممکن است نخواهید این نکات را به کار بگیرید. اما اگر هدفتان تأثیرگذاری و ارتباط با مخاطب است و قصد دارید احساسات او را برانگیخته کنید بیایید با هم آنها را مرور کنیم:
۱
برای هر کاری باید هدفمان مشخص باشد. وقتی نمیدانیم میخواهیم به کجا برویم چطوری میتوانیم مسیرمان را مشخص کنیم؟ نوشتن شعر هم از این قاعده مستثنا نیست.
شعر مینویسیم برای آزاد شدن ذهنمان؟ برای اعتراض؟ کشف؟ توصیف زیباییها؟
بعدازاین باید تمام عناصر شعر را باهدف موردنظرمان تطبیق دهیم.
هوشنگ ابتهاج دراینباره میگوید: «برای من اینها هیچکدام این جنبههای هنری و سازمان پیدا کردن و سازندگی داشتن نداشت، برای من حرف زدن، درد دل کردن خودم مطرح بود، یعنی واقعاً من هیچوقت شعر نگفتم که بگویم مثلاً شعری گفتم. یک وسیلهای بود که حرفم را بتوانم بزنم. دردی بیان بشود؛ و تمام این فوت و فنهای کار شعر هم، ابزار کار من بود که بتوانم حرفم را بزنم.»
۲
از کلیشهها دوری کنیم. یعنی استعارهها و تشبیهها و قیاسهای تکراری و قدیمی را بیرون بریزیم و تلاشمان این باشد که استعارههای نو خلق کنیم. مخاطب خلاقیت را میفهمد. دلش کاری میخواهد که او را شگفتزده کند. وقتی صور خیال آشنا باشد دیگر خواننده با آن درگیر نخواهد شد و ذهنش به چالش کشیده نمیشود. طوری بنویسیم که شعر ما معانی عمیقی را در بر بگیرد.
حسین منزوی یکی از شاعرانی است که کلیشهها را در هم میشکست.
هنگام وصل ماست به باغ بزرگ شب پ
وقتیکه سیب نقرهای ماه میرسد
ترکیب سیب نقرهای ماه استعارهای بکر و زیباست.
به همین ترتیب:
زبالههای بلا میبرند جوی به جوی
—————————————
مگو که آینۀ جاریاند جوباران
که من هنوزم و در من همیشهوار تویی
۳
برای ایجاد تصویرهای بدیع بکوشیم. در این مورد اینجا نوشتهام.
۴
در استفاده از کلمات عینی و ذهنی دقت کنیم. (+) برای ارتباط با مخاطب و تأثیرگذاری بیشتر و اینکه بتوانیم تصویر دقیقتری ازآنچه در ذهن داریم ارائه دهیم باید بدانیم چه موقع از کلمات ذهنی و چه موقع از کلمات عینی استفاده کنیم.
به کلماتی عینی میگوییم که وقتی با آنها مواجه میشویم یک تصویر مشخص در ذهن همۀ ما شکل میگیرد. مثل پیانو، موبایل، دختر
کلمات ذهنی اما میتواند برای هرکسی مفهومی خاص داشته باشد. مانند شکوه، طرب، رنگ.
وقتی میگوییم او خوشحال است این خوشحالی برای من ممکن است حد و حدودی داشته باشد و برای شما هم همینطور. اما گربهای که از کنار دیوار رد شد را همه میتوانیم تقریباً یکسان تصور کنیم.
فکر میکنم برای تصویرسازی کلمات ذهنی بهتر باشند.
مثلاً بهجای اینکه بگوییم او خوشحال شد میتوانیم بگوییم برق شادی در چشمهایش درخشید.
۵
به بدیهیات بیاعتنا نباشیم. چیزهایی مثل راه رفتن، خوابیدن، غذا خوردن و…قدرت شاعر در این است که اتفاقات روزمرهای که مردم عادی بهراحتی از کنار آن میگذرند را با نگاه تازهای ببیند.
به قول اسماعیل امینی: «شاعران باید به مسائل جهان بهگونهای دیگر بنگرند و در بدیهیات تردید کنند. اگر قرار باشد آنها نیز به دنبال موضوعات معمول و عادی بدوند که دیگر فرقی با دیگران ندارند و پشت سر دیگران میدوند درحالیکه شاعران باید جلوتر باشند و ابعاد دیگر ماجرا را دیده و کار هنری درباره آن انجام دهند.»
۶
بازنویسی مرحلۀ آخر نیست. تازه کار ما پس از نوشتن پیشنویس اولیه شروع میشود. هر چه راجع به بازنویسی میخواهید بدانید را اینجا نوشتهام.
سلام..تازه با کانالتون آشنا شدم.بیشتر اوقات می نویسم بی وقفه گاهی ،از روزمره گی ها و روزمرگی های هر روز در سر رسید و..شعر برام قالبی نداره هنوز فکر می کنم هنوز سفیدن! یه نقاشم، بیشتر از کلمات عینی استفاده می کنم به واسطه نقاشی، دیدن و..برام جالب بود این مطلب .کلمات ذهنی و عینی با هم برام مثل دستور جدیده یه آشپزیه به یاد گرفتن و تمرینش فکر می کنم. سپاس
سلام ندا جان
خیلی خوشحالم که مینویسی و اینکه این مطلب برات مفید بوده.
باز هم برام از خودت بنویس.
موفق باشی.
درود
۱. مرا عهدی شد با او این شد آغاز
۲. آغاز این عهد شد ظهور تباهی
۳. ظهور نباید ها
۴. آغاز ستیز خیروشر
۵. گرداستان حیات خودرا خود می نوشتم
۶. جز خیر زشَرنمی نوشتم
۷. اینک آغاز خواهند شد کینه ها
۸. خواهم نوشید این جام پر ز خون را
۹. هیچگاه بی عدالتی پایان نیابد
۱۰. گربیابد بدان آن جمعه ی کذایی آمد
۱۱. ای خدایم برای این باسم راهنمایان
۱۲. خونخواری حلالو بر ما حرام است
۱۳. ای خدایمچ خلق کردی
۱۴. چ حاصل شد
۱۵. ای خدایم اینان خرافه بافند
۱۶. اینان عطشِ خرافه دارند
۱۷. اینان تورا گویند خدا و خود برجایت نشینند
۱۸. اینان بخت ها سیاه کرده و جان ها ک نگرفتند
۱۹. اینان دم از عرب،حلال و حرام زنند
۲۰. هه اینان ک حرام را طلب کنند
۲۱. اینان هرچه خواهند قانون کنند
۲۲. فرهنگو هنر و عشق را سوزاندنش
۲۳. نهال درندگی و جنایت و فساد را کاشتنش
۲۴. چ باید کرد ک رشدُنمو کرد چو سرو
۲۵. اما ک آفات جان را اندک اندک نکنند
۲۶. ای خدایم ایمان اینان به بهشت وحوریَست
۲۷. گر خدایی بهشت راهم جهنم گردان
۲۸. رئیس عذاب را هم حوری گردان
۲۹. ای خدایم حقی برمن عطا کن!!!!!!!
۳۰. مرا عزرائیل روحشان کن
۱. خدایاقانون را ک ربودند
۲. انسانیت را ک ربودن
۳. پاکی و زیبایی را ک ربودند
۴. زندگی و آرامش را ک ربودند
۵. کاممان را شیرین نمی نمایی!؟
۶. مارا شکنجه گرشان نمی نمایی!!؟
ای خدایم میان زرتشت و عرب هیچ نباشد
آه..افوس… ک عقل ها نارس چیده باشد
رام
واقعا زیبا بود موفق باشید
سلام.ایا کارگاه شعر هست ک بتوان شرکت کرد…یا بتوان ایرادهای شعری را گرفت..ممنون میشوم اگر کمکم کنید
سلام. از کارگاهها خبری ندارم. گاهی حوزه هنری نشستهای شعرخوانی برگزار میکنه.
سایت شعر نو و نقد شعر به صورت آنلاین کار نقد شعر رو انجام میدم. البته من کیفیت کار رو نمیدونم. بهتره خودتون به سایتها سر بزنید و روند کارشون رو ببینید.
باسلام
منم واسه خودم شعرمیگم بیشتردرقالب سپیدولی دوست دارم بهم کمک کنیدتاچجوری کلماتی که توی ذهنم هستش راکنارهم بچینمشون.
ممنونتون میشم دوستان عزیز
سلام وعرض ارادت خانم شریفی عزیزمتشکرازلطفتان به نکات جالبی اشاره کرده اید بایدعرض کنم شعری که شخصا به ذهنم میرسه ومینویسم درنظرخودم زیباترازاون شعریست که مقیدبه وزن وقافیه میکنم گاه دروزن وریتم شعراشکال بوجودمیادوبا کم وزیادکردن وتنظیم وزن شعرساخت شعربهم میخوره واونی نمیشه که من میخواستم واینجاست که میمانم که چه بکنم
سلام خانم شکیبنیای عزیز
اگر فکر میکنید با قید وزن و قافیه شعر زیبایی خودش رو از دست میده میتونید از قالب و فرم دیگه استفاده کنید. اما شعر هم مثل هر نوشتۀ دیگری به بازنویسی و بازنگری نیاز داره و این فرایند میتونه به بهتر شدن شعر کمک کنه.
ممنون من هم شعر مینویسم هم ترانه الآن فعلا ۱۷تاش روتو کتاب کوچک چاپ کردم والان حدودا ۱۰۰دیگه نوشتم وبا امید به خدا تا ۲ ماه دیگه چاپ خواهم کرد اما ترانه رو بیشتر دوست دارم میخوام که کمکم کنید هر چیزی که مینویسم از اعماق قلبم هست وهمه وجودم گاهی وقتها موقع نوشتن گریه میکنم ومی نویسم که خیلی دوست دارم چون کار دله مثلا حلالم کن رو رفتم قبرستان وداخل قبری که هنوز کسی رو خاک نکردند وچندتا نفر رو هم با خودم بردم واون جا لمس کردم واین رو نوشتم اکثرا خوششان آمده این شده?حلالم کن دارم میرم
حلالم کن داری میری به جایی که چقدرتنگه چقدرتاریک
حلالم کن واسم سخته
حلالت میکنم گرچه سخته
حلالم کن دلم تنگه
حلالم کن دلم خونه
همه گفتن همه دیدن که این رفتن چقدر سخته
نگاه کن کاری ازمنو تو برنمییاد
به جزاینکه خدا گفته که مرگ حقه
سلام وقت بخیر شعرتون زیبا بود قصد کار دارید؟
سلام
نظرتون درموردشعرم چیه؟
نام شعر:انتظار
من درجستجویت ،دنیارادیوانه کردم
موبه به مو رود راشستم
تکه تکه آسمان رانگریستم
قطره قطره درباران،منتظرت ماندم
برای دیدنت،ابرهاپاره شدند
برای بودنت،خیلی هارفتند
باهرهوی باد،پاییزسردش شد
تادرآخرتورادرقلب خودیافتم
ولی نمی دونم قالب شعرم چیه؟🤔
بنظرم خیلی پرمعنیه ولی چیدمانش یکم تجدید میخاد
خدایا?ممنون من شعر وترانه مینویسم میخوام نظر بدییدوراهنمایی ام کنید ممنون
سلام منم خیلی وقته شعر میگم یکی از شعرام اینه
از اون روزی که رفتی
من دیگه یه روز خوش ندارم
برای لحظه ای خوشحالی
دنبال بهونه میگردم
بهت التماس کردم بمانی
گفتی شدم تو دنیا زندانی
گفتی جز مرگ چیزی منو رها نمیکنه
گفتی هرچه بگم توکه نمیدانی
حالا منم مثل خودت اینجا اسیرم
ولی منکه مثل تو نمیتونم بمیرم
توکه قسم خوردی بخاطر من زنده ای
گفتی بدون تو جایی نمیرم
سلام من تازه کار هستم و برای ترانه نویسی تمرین میکنم دوتا مشکل دارم که باعث شده نتونم یه ترانه کامل بنویسم ۱ اینکه بعد از شروع و نوشتن چندین تکست دیگه نمیتونم ادامش بدم و متنم قفل میشه و ۲ اینکه در حال عادی که برای خودم تند تند میخونم مشکلی ندارم اما تا کاغذ و قلم دستم میگیرم ذهنم بسته میشه لطفا راهنماییم کنید با تشکر
سلام سوشای عزیز
شاید بهتر باشه جایی که توی نوشتن ذهنت قفل میشه کمی ازش فاصله بگیری و دوباره بهش برگردی.
پیشنهاد میکنم وقتی میتونی برای خودت بخونی صداتو ضبط کنی حالا با ریکوردر گوشی یا توی نرمافزارهای دیگه. بعد روی کاغذ پیاده کنی.
مطالعهات رو بیشتری کن و تا میتونی شعر بخون.
شاد باشی
سلام هر وققت خواستی ترانه بگی واسهاینکهاز ذهنت نپره با آهنگ برای خودت بخون به جاینوشتن صداتو ظبت کن
من تازه کارم این شعرم خودم نوشتم ازتون نظر میخوام
زدم دل را به دریایی که موجش عالمی دارد
شدم محتاج دستانت دل سنگت خبر دارد .
زه هر جنبنده شیرن تر مثال حور قلمانی
به زیبایی رخسارت زلیخا هم نظر دارد.
سلام محمد عزیز
خیلی خوبه که شعر میگی
پیشنهاد میکنم تا میتونی در کنار شعر گفتن شعر هم بخون.
از سعدی و حافظ و مولانا تا شاملو و اخوان و نیما.
سلام استادتلگرام ندارید؟
ممنونم بابت راهنماییتون عالی بود
تا بوده عشق با جدایی همراه
تقصیر تو نیس این یه قانونه
تو از کسی دور شدی وقتی که
فهمیدی یک عمر عاشقت بوده
دل روشنی دارم به برگشتت
بااینکه روزام بی تو سر میشه
یک لحظه از تو بی خبر باشم
یک شهر با من همسفر میشه
از حرف تو پر میشه این خونه
هرکس که با من هم نشین میشه
اونقد از عشقم بهت میگم
تا از جنونم مطمن میشه
از ترس کابوسا نمیخابم
وقتی حالم یک شبم خوش نیس
من کوه بودم ،بعد تو اما
این کوه مثل قبل محکم نیس
حس میکنم پاهام میلرزه
تو کوچه ای که رفتی رد میشم
تو نیستی ،از هم میپاشم
انگار از نو عاشقت میشم
تا وقتی که با خاطرات زندم
تاوان این عشقو ینی میدم
میگن دیونگیه محض
خاطره پشت خاطره چیدن
من خاطراتو زندگی کردم
تا بی تفاوتشم به آینده
دنیای من این خاطراته که
با بی تو بودن داره میجنگه…امین صفی خانی
هر چقدر طول بیت کوتاه تر باشه, مرتب کردنش هم سخت تره. بازم تلاش کنید.
بله درسته ولی همیشه نه بستگی به ذوق شاعر داره مثلا برای بعضی گفتن یه شعر با قافیه درونی خیلی راحت تر یه شعر در غالب غرل ولی معمولیه
سلام من ۳روزه دارم شعر میگم میخواستم بدونم ازنظر شما طبع شاعریم خوبه ادامه بدم الان قطعه ای از شعر میفرستم لطفا نظر بدین
خاطراتت می زندهر دم چنگی بر دلم
روزها و هفته ها می رود از پی هم
می کشد هر دم مرا این خاطرات لعنتی!
لعنتی دیگر بس است…!
صبر ایوبم ندارد این چنین بی طاقتی…!
زیباجان
سلام
به نظرم الان نه وقت بازخورد دادنه نه وقت بازخورد گرفتن. تو فعلا باید بدون توجه به این چیزها فقط و فقط بنویسی. نوشتن بهترین چیزیه که میتونه بهت کمک کنه و طی زمان میتونی پیشرفت خودت رو ببینی. کنار نوشتن تا میتونی بخون و بازخورد کار خودت رو توی کتابها ببین.
شاد باشی
سلام. ممنون اگه وقت بزارید و نظرتون در مورد شعر بگید.
حس خاصی دارم
حس یک گربه که روزش سگی است.
حس مردن وسط باغ انار، زیر یک سایه سیب
حس رفتن به سفر، سفری بی برگشت.
حس مصلوب شدن در وسط مسجد شاه.
حس مار آبی، توی یک بطری سرد، مملو از الکل ناب.
حس رفتن ته چاه، چاهی تا عمق زمین.
حس لبخند پدر بر فرزند، توی آسایشگاه.
حس آتش زدن خرمن جو، بعد انباشتن آخر سال.
حس یک شیشه مملو ز ترک، قبل برخورد دوباره با سنگ.
حس پاره شدن سیم سه تار . بعد تشویق تمام حضار.
حس اسپند بروی آتش،
حس بیهوده شدن ،
دود شدن.
خیلی قشنگ بود. کاش ادامه داشت شعرتون
تبریک میگم عالی بود
سعی کن این شعر رو ادامه بدی، سبکت شبیه سبک سهراب هست، و این ایجاب میکنه که این شعر طولانی تر باشه
البته نظر کاملا شخصی خودم رو گفتم
عالی و بس زیبا بود خیلی لذت بردم.
جدی حس عجیبیه.
واقعا دوسش داشتم باهاش لبخند زدم حتما ادامه بدید
سلام نظر بدید
هر دل که شکست ره به جایی دارد
هر اهل دلی قبله نمایی دارد
با انکه بود قبله ی ما کعبه ولی
ایوان نجف عجب صفایی دارد
سلام این سعر رو نوشتم . خیلیا که گفتن خوبه .. نظرتون چیه؟
بودم پسری تنها..
مادر و پدرم پریدند به
آسمان…
قدم میزدم در خیابان…
دیدم فرشته ای در خیابان…
داشت چشمانی به رنگ آسمان….
تکه تکه رفتم به سوی او..
تا نبینم که هستم نزدیک او…
رفت در جایی پر از انسان عالم …
که او است مانند آنان یک عالم…
گذشت و گذشت که شدیم همراه هم…
آن دیگر است یار من…
میکنم برای او هزار کار …
وفا، معرفت و دوستی مانند یک دستیار…..
شقایق عزیز
شعری که نوشتی بد نیست اما پیشنهاد میکنم بیشتر شعر بخونی و با ساختار درست شعر آشنا بشی.
من ۲۱ ساله ام و از ۱۳ سالگی شعر گفتن رو شروع کردم. در غالب های مختلف….
غزل , قصیده, مثنوی, رباعی, دوبیتی, قطعه, شعر نو…… و حتی چند تا قالب جدید ساختم.
کسی به من در این زمینه کمک نکرد برای همین نمیتونم اشتباهاتم رو کامل تشخیص بدم. بعضی از شعرهام کیفیت خوبی دارند ولی بعضی ها اونقدر افتضاح بودن که دور ریختمشون. شاعران مورد علاقه ام حافظ, نیما یوشیج, مولانا, سعدی, فردوسی, سهراب سپهری و پروین اعتصامیه. میشه بگید ایراد شعرام چیه؟
۱. در دل آشوب این عهد فریب شد دلم با هر کسی اینجا غریب
حرف های خوب من شد خوار و پست حرف های پست آنها دلفریب
کاش در دنیا نبودم این زمان این زمان پست و وحشی, این مکان
ناله ی خورشید پنهان میرود بهر آنها تا دل هفت آسمان
۲. قلبم بگو
قلبم بگو هر بار من خواهم فراموشت کنم
در گوشه ای از این جهان, یک یک ز تو گویند و بس
حتی کناره ی کتاب
یا انحنای قرص ماه
یا رنگ زرد آفتاب
یا خاطرات کودکی
یاد تو می اندازتم
۳. درون چشم تو بجز, نگاه عاشقانه ای به سوی من نبود.
تو هر زمان, دقیقا آن مکان خاص
به انتظار بوده ای.
تو بیخودی خیال کن
که من نمیدانم آنچه در درون قلب توست.
همان طور که هر دفعه خودت همیشه بوده ای,
چونان غریبه ای بمان.
ولی نگاه خیره ات
که هر نفس بدون آن محال است برای من
نگیر, جان تو قسم.
سلام شعر دومتون وزن خوبی داره برخلاف شعر اول و سوم.
درنظر داشته باشید که شعرنو هم باید وزن داشته باشد.فقط جای قافیه مشخص نیست و ابیات کوتاه و بلند هستند.
اگر سعی شود از لغات کهنه و منسوخ و یا کلمات شکسته(مثل ز،به جای از) به شیوه ی شاعران قدیمی استفاده نشود و زبان شعر به زبان امروزی نزدیک تر باشد،تاثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.
برای یادگیری اصول اولیه شعرسرایی کتاب روزنه محمدکاظم کاظمی را ب شما پیشنهاد میکنم.
موفق باشید
شعر اولم بهم خورد دوباره مینوسم
در دل آشوب این عهد فریب……………….شد دلم با هر کسی اینجا غریب
حرف های خوب من شد خوار و پست…………. حرف های پست آنها دلفریب
کاش در دنیا نبودم این زمان…………….. این زما پست و وحشی , این مکان
ناله ی خورشید پنهان میرود………….. بهر آنها تا دل هفت آسمان
در پشت این چهره دلکش و فریبا
قلبی بترنم باران میگرید
وبذوق مودت بر خویش می بالد
که برگی زرین بر تاریهی کهن افزوده
وجان خویش به مرحم سخن بهبود بخشیده
دری بر استان عشق بگشوده
وبر خواص وعوام نقلی برکام غنوده
این است مظهر مهری که به لطلفت فرموده
تا دست مایه ای شود بر خمیر سخن زیبنده
و تاثری برکند زالام غمهای هجران دلهاکشنده
وبه نمی از بزداید از خاطرکسان به مهری فروزنده
و بگشاید برزبنتی تابنده
کینه وحسد وآزی زدل برکنده
تا مقبول اهل ادب افتد عذرکمندی جهنده
که اینسان لطفشان گردد پاینده
در شعر قلم پروری ودر سخن شهدی بکام
رقصتی گشته عیان بر من غمدیده که افتیده بدام
منم جدیدا شروع به نوشتن کردم خیلی مشتاقم تا نظر شما را راجب چیزی که نوشتم را ببینم
زیر ظلمت شبهای سیاه
زیر ناله های گاه گاه
هنوز دلم آدرس تو رو میده
بودنِت آرامش رو میده
لبخند تو به ماه توی
شب ها نور رو میده
صدام کن نگام کن
من که چشمام خواب
نداره واسه طُ
قلبم از تو خشکیده
گوش کن صدای دریا رو میده
وقتی نیستی خواب هام کابوسن
بیداری این شبهام پر از تلخیه
اقیانوسم دریا بی تو بوی گِل میده
وقتی هستی بدنِ من
بدن شهر و همه ی بندر ها
لبریز میشن از بوی تو
یا هر موجی که میاره
دریا با خودش
بوی تو رو میده
علی عزیز
سلام
تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینه که بیشتر و بیشتر بخوان و بخوان.
خوب مینویسی اما هرچه بیشتر بخوانی نوشتههای قویتری خواهی داشت.
سلام دوست من!
آنهایی که فکر میکنند مطلق اند و بی نیاز از استشارت
و مطالعه هستند، حتل میخواهد هر که باشد. استادالاساتید زمان
باشد! سخت در اشتباه است. زیرا آنانی که گامن میکنند همه چیز را
میدانند، کمتر میدانند!
ممنون از مطالب خوبتان!
محمدکدخدایی(عرفان)
و
سلام
ممنونم جناب کدخدایی نازنین
سلام وعرض ادب
منم چندتایی شعرگفتم خیلی کلمات توی ذهنمه نمیدونم چجوری کنارهم بچینم؟
ملودی عزیز
تو فعلا فقط بنویس. بعد توی مرحله بازنویسی روی چیزایی مثل کنار هم قرار دادن کلمهها، وزن و قافیه و… کار کن.
خیلی دوست دارم شعر بگم. در نثر نویسی خیلی راحتم. واژه ها گاه تکراری اند ولی خوب بلوم چطوری باهم عجینشون کنم.فی البداهه شعر میگم. قشنگند و زیبا ولی عاری اند از ورن . به هیچیک از وزنها نمی خورند مثل این شعر
ای طلوع مظهر عشق و صفا
ای محبت برده ات مهر و وفا
گرچه شاعر نیستم در نزد تو
تا دهم شرح مودت بی ریا
انقدر شوقم بجان پیچیده ای
کین چنینم چون چراغ از بهر ما
رویت شیرین لبخندت بچشم
میفزاید هر زمان تا جان ما
وز محبت گر کنی رویی زشوق
هم بشوقت میشود عند الضحا
آنچه مارا بر سر ذوق اورد
خود تویی ای مظهری از کبریا
یاد انشب که گل از شوق لبت
باز میگشت با رقص حل اعطا
کاش بودم شاعری کز بحر تو
مسراییدم ترا با شعرحی الولیا
گرچه اکبر گشته اید بر اصغری
بر”سعادت” گشت این شور و نوا
میخوام راهنمایی کنید . هنوز نتونستم یه دوبیتی بگم. این بار دومه دارم ارسال میکنم. اگر نمی تونید جواب بدین. پس چرا این سایت رو راه اندازی کردید؟
سلام دوست عزیز
من کامنت شما رو اولین باره میبینم. قبل از این چیزی ندیدم.
شعر شما رو خوندم. اگر فکر میکنید کلمات تکراری استفاده میکنید و شعرتون مشکل وزن داره پیشنهاد من اینه که تا میتونید شعر بخونید. اشعار کلاسیک برای افزایش دایره واژگان و تشخیص وزن بهتون کمک بیشتری میکنه.
این لینک هم شاید مفید باشه:
شاعران
سلام من ملیکام .
من از سن۱۲ سالگی تا الان که ۱۵ سالمه شروع به نوشتن شعر کردم
دیدی او را اسوده خاطر کردی ،او را در آغوشت به دیوانگی گشودی
با نوازش موهایش خودت را مست کردی،با شنیدن صدایش خودت را از غمی
دردناک رها ساختی ودلی را از سرت دگرگون کردی….
چه عالی ملیکای عزیز
خوشحالم که به شعر علاقه داری و شعر مینویسی.
حتما تا میتونی بنویس و بخون.
اینجا هم اگر دوست داشتی برامون بنویس.
سلام ملیکا شعرت رو خوندم خیلی خوب بود ولی به نظرم باید با شعر کلاسیک شروع کنی شعر نو و سپید خیلی زیبا و پر معنیه اما واسه شروع خوب نیست چون خیلی سنگینه پیشنهاد میکنم از بین شاعران بزرگ مثل سعدی حافظ انوری مولوی نظامی شهید بلخی مطالعه کنید موفق باشید
بنویسید ای شاعران
لعنت بر عشق که دردش شیرین است
بنویسید ای عاشقان
لعنت برزندگی که آرزوی دیرین است
تو بگو برای من
گرچه تکراراست ،قصه ی پیدا را
توبگو برای من
امشب اجبار است ،درد لیلارا
چه زیبا بود دنیا
باعشقت در قنوت
چه زیبا بود دنیا
با خدایت درسکوت
میبینی مرا
ولی از من گریزانی بیا
میبینی مرا
این چنین حیرانی چرا؟
سلام من هم مینویسم خیلی هم علاقه دارم فقط اعتمادبه نفس ندارم نمیدونم شعرام خوبه یانه
خداداند چه ناله ای داردپاییز
که برگ پی برگ برزمین میریزد
خداداند چه گفته درِگوشِ ابرها
که اشک پی اشک برزمین میریزند
نظربدید لطفا
ادامه بدم یانه؟
سلام کوثر عزیز
درواقع با چند تا بیت محدود نمیشه نظر خاصی داد. بهتره بدون اینکه فکر کنی که نوشتههات خوبن یا نه بنویسی تا دستت روون بشه. هم بنویس و هم بخون.
بنظر من از گوگل از کلمات هم معنی استفاده کنید خیلی کمکتون میکنه
مثل پاییزی وقتی منو میبینی از استرس باد نیامده
برگ ها میریزن و سبزه ها سر آمده
تو رویاهات پیاده روی شلوغیست
چسب زندگی رو بکن چون دروغیست
در تاریکی شب نمایت فروغیست
دل ببند که پشت هر غروبی طلوعیست
خواستم بگم اینو همین الان و بدون وقفه نوشتم چجوریه؟
من وقتی شعر میگم قافیه راحت میاد سمتم
اما ی حقیقتی هست که قافیه ها باعث میشه نتونم حرفم رو کامل اونجوری که میخوام بزنم ،به نظرتون اول قافیه ها رو جمع کنم بعد شعر بگم درسته یا شعر بنویسم بزارم خودش بهم الهام بشه؟؟؟؟ممنون میشم جواب بدین
در ضمن سبک من رپه
سلام
بهتره که اول شعرتون رو کامل و همونطوری که به ذهنتون میاد بنویسین بعدا با کمی فاصله بهش برگردین و روش کار کنید. یعنی روی وزن و قافیه و واژهها. در ابتدای نوشتن به خودتون سخت نگیرید. هر نوشتهای رو باید بارها بازنویسی کنید تا جون بگیره.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بسیارمطالب خواندنی وخوبی راخوندم.لطفاجواب بدیدآیا برای شعرگفتن دانستن قواعدعروضی مثل وزن هاضروری است؟
سلام.
بله اگر وزن و عروض رو بلد باشین بهتره. اما سعی کنید اینها رو با زیاد شعر خوندن یاد بگیرین.
درود
۱. تنهایی تنهاترین یاردیرین من است
۲. انسانیت تنها در فکر من است
۳. مردمان راهِ نفس را نبندید
۴. آی ک انسانیت نمط زندگانیست
۵. عمر را ز عمر کم نگردانید
۶. زندگی چو عمر پروانه چند صباح بیش نیست
۷. مردمان کم جام خودرا پرکرده ز خون،زخونه هم بنوشید
۸. آزاد بیاندیشید
۹. و آزاد بگوئید
۱۰. آزاد بخواهید
۱۱. آنگاه آزاد خواهید بود
۱۲. آزادی ب قانونست و قانون به زیبایی حقیقت
۱۳. و حقیقت جز این نباشد ک خالق قانون بشر است
۱۴. و ما نفس جویان خود فراتر ز قانونیم
۱۵. ای مردم قانون ب چند خط پاره پاره
۱۶. ز برای بریدن نفس نیست
۱۷. قانون ب راحتی در آزادیست
زیاد خراب کردم؟
ممنونم از خانم زهرا شریفی گرامی. توصیههای کاربردیشان در این مطلب و مطالب دیگر سایت، خواندنی و راهگشاست. پیشنهاد میکنم دوستان عزیزم علاوه بر مطالعهی هدفمند در حوزهی ادبیات کلاسیک و معاصر، حتماً در پایگاه نقد شعر به آدرس naghdesher.ir عضو بشوند و خودشان و شعرشان را در معرض نقد قرار بدهند. جمعی از نامداران ادبیات معاصر، در پایگاه نقد شعر، شعرها را با هر درجهای از کیفیت، متعهدانه و دقیق بررسی میکنند و فرصت مغتنمیست برای علاقمندان پیگیر شعر و شاعری که شعرشان مسیر کمال را انشاءالله طی کند.
سلام مهران عزیز
ممنون از معرفی سایت نقد شعر.
ارادت. روز و روزگارتون خوش. سلامت باشید در پناه پروردگار.
سلام من اولین بارمه میخوام شعربنویسم دست وپاشکسته اینونوشتم هرایرادی داره لطفاراهنمایی بفرماییدباتشکر
گرفته قلب حزینم زدوری توغبار
باآمدنت پاییزم میشودهمچوبهار
زه دوریت دگرتاب ندارم؛بی قرار
مینشینم برچله زمستان درانتظار
شایدرخ بنمایی براین دل تب دار
آن سان باتوشودروزگارم؛؛؛برقرار
سلام محمد عزیز
با توجه به اینکه اولین شعره زوده برای نظر دادن و ضمن اینکه من هم در جایگاهی نیستم که بخوام نظر بدم. فقط میتونم بگم صبور باش و تا میتونی بخون و بنویس.
مهراب جلیلیان
گفتمش جانا در ان باغ نژند همچو اهوی گرفتار کمند
منتظر تا کی شوی قربان مباش غیرت و غیرت گزین کار و تلاش
گر کنی همت جان از انت شود ره نمودت در همه کارت شود
گر تو را امد کف مال و منال لطف حق دانش بجوی بر خود مبال
سلام خسته نباشین دختر ۲۰ ساله هستم من خیلی آدم پر حرفیم از بچگی اینجوری بودم وقتی کوچولو بودم به واسطه پر حرفی که داشتم فی البداهه شعر میگفتم مثل سه تا کلمه میگفتن من بلافاصله نزدیک ۵۰ بیت شعر از خودم میگفتم فلسفی نه ولی بی معنی هم نبود با قافیه میگفتم ولی حمایتم نکردن منم استعدادم کلا از بین رفت دوس دارم دوباره این تواناییمو بدست بیارم بنظر شما میتونم ؟
سلام الهۀ عزیز
تو تواناییت رو از دست ندادی. حتماً میتونی دوباره شروع کنی. اما لطفاً صبور باش.
سلام عزیزم
چقدر قشنگ توضیح دادی
وقت ندارم خیلی چیزا دوست داشتم برات بنویسم
ممنون بابت مطالب مفیدی که بهم یاد دادی
سلام بیخشید من از چند وقته شروع کردم به شعر گفتن شعر هام انچنان خوب نیست مثل این میشه یک راه خیلی خوب برای تقویت بهم بگین ::توشه ای و سیمی به دست درمسیر بازگشت فردی نیازمند بگفتا اجرت دهد کردگار کمک کن به من خوار و زار
سلام علی عزیز
بهترین راه برای یادگیری و تقویت شعرهات شعر خوندنه. شعر خوب. و اینکه کتابهای آموزشی زیادی هم هستن که توی این زمینه بهت کمک میکنن. البته توی بخش کوشش. مثل ساختار و قالب و…
سلام این شعر چطوره البته من تازه کارم و این اولین شعرمه
بهار ما بی تو زمستان سردیست
ای گرمای زمستان کجایی
بهار ما زمانیست که روی تو
آشکار شود ان روز عید خوبیست
عید را میرویم در سمت خانه
خانه؟ما شیعیان خانه ای جز
خانه به دوشی نداریم اری این رسم ماست
میرویم در پی خانه به دوشی مانند کولی ها
میرویم دوره گردی که شاید دیدینم روی گل خوبی ها
بدی های ما ته کشیده میدانی چرا؟؟
چون که رهبرم گردن زده شیطان را
گردن زده شیطان را؟
آری رسیده است روز موعود
امده است مهدی موعود
منتقم خون امام امده است
منتقم سیلی زهرا آمده است
تبریک می گویم علی
فرزند صالح عسگری امده
یه تک بیتی دیگه هم هست
مرا ز من برهانید چرا که کشته مرا
مرا ز من برهانید چرا که برده تو را
چرا ز من، وَ تو چیزی به جز فسانه نماند؟
مرا ز تفریق با یار تویی بدون می ماند
دو بیت اخر که نوشتم تک بیتی در واقع یه بیت اما موقع نوشتن نظر به ذهنم رسید
مرسی بخاطر اینکه وقت گذاشتی و جوابمو دادی
سلام من ازهشت سالگی شعرمیگفتم جالبه که بدون اینکه یادم بدهند قافیه هارو تاحدودی رعایت میکردم همه نوع شعری گفتم حتی توکلاس فیزیک من توی تخیالاتم بودم وشعرمیسرودم اما الان که چندساله وارد زندگی واقعی متاهلی شدم دیگه چشمه ی ذوق و تخیلاتم کورشده نمیتونم واژه های قشنگو پیدا کنم
خیلی برای خودم ناراحتم
ناراحت نباش سپیده عزیز
سعی کن بیشتر و بیشتر شعر بخونی. اینطوری چشمۀ ذوقت دوباره میجوشه.
سلام نظرتون درمورد شعر من چیه میتونم شاعر خوبی بشم؟؟امشب آسمون برام میخوادازخودش بگه…گلدون کنارحوض از سر گلش بگه…کفتررو پشت بوم میخوادازوفا بگه…بلبل توی قفس از دل شیدابگه…میخوام به آسمون بگم که همدم شبام بشه…باگلدون کنارحوض شریک غصه هام بشه..
سلام خسته نباشید بابای من هم شعرمیگه…شعرای خیلی خوبی میگه همشون با معنی و مفهوم…ولی یادداشت نمیکنه با این حال همه رو حفظه و قشنگ پشت سر هم میخونه…تا الان نمیگف که من شعر میگم چون فقط برا خودش شعر میگه و به ذهنش میسپاره…بنظرتون من چکاری میتونم براش بکنم؟بنویسم یا چیکار کنم یا به کی بگم که کمکم کنه!
سلام فاطمه جان
خب نوشتن شعرهای ایشون و ثبت کردنش کمک کمی نیست. حتی میتونی جایی هم منتشر کنی. به صورت آنلاین.
سلام منم تقریبا شعر های زیادی نوشتم و نمی دونم شعر های من در چه حده این یکی از شعرامه نظرتون رو میشه بدونم آیا میشه یک آهنگ بشه
درگیر عشقی شدم که سهم من نبود
از این دنیا فقط یه قلب مریض سهم ما بود
سرنوشت بین مرگ و زندگی عشقو انتخاب کرد
عشقی که توش نه زندگی نه حتی مرگ داشت
فقط کابوسی بود که پایانی نداشت
سردرد این بغض لعنتی دست از سرم بر نداشت
عشق تو آغوشی به نام دلتنگی داشت
آغوشی که محکم منو تو خودش کشید
رفت رفت رفتی
می دونی دردی که بم دادی بی نظیره
درد عشق تو این دنیا کم نظیره
قلب من یا که ساعت کرده ایست
نمی گذره این حال مریض
قلب من یا که ساعت کرده ایست
نمی گذره این حس بی تعطیل
نمی دونم انتظار بکشم یا که سیگار
سیگار تمومی داشت
ولی انتظار من کشیدنش پایانی نداشت
سلام من به رباعی علاقه دارم یه چیزی خوندم لطف کن اشکال اصلیم بگو
دلت خوش به ای دنیای فانیست
کارت فروش فخر و تکه پرانیست
برو فکر مهربانی و محبت باش
آری که مرگت لحظه ی وانیست
سلام ممنون از اطلاعاتی که تو این سایت گذاشتید من تازه میخوام شعر نویسی رو شروع کنم یک متن شعر مانند رو الان مینویسم ببینید چطوره؟؟🌹❤️
وقتی تو را میبینم تپش قلبم بالا میرود
وقتی تو را میبینم استرس تمام وجودم را فرامیگیرد
اما در کنار این همه آشوب و ضربان تند قلب
هنگامی که چشم در چشم هم میدوزیم آرامش را در وجود خود حس میکنم
از زمانی که دلم پیش تو گیر افتاد هر لحظه و هر ثانیه در فکرمی و هر وقت که به تو فکر میکنم احساس تنهایی را شکست میدهم
افسوس و افسوس که نمیدانم آیا من هم هر روز در فکر تو هستم ؟؟ویا اینکه آیا تو هم در داخل و باطن بدنت هر روز و هر روز و هرروزت گریه و گریه زاری است به خاطر من و ظاهرت شاد و خوشحال یا اینکه اصلا اصلا در فکرم نیستی!؟
وقتی از کنارم رد میشوی تمام عشق و فکر و جانم را با خودت میبری! وقتی حتی یک ثانیه به چشمانت خیره میشوم چشمانم را اسیر خودت میکنی و آنقدر زیبا هستی که در جایم خشکم میزند .
من همیشه زیر چشمی به تو نگاه میکنم انقدر خوشتیپ و زیبا هستی اصلا نمی توانم چشمانم را حتی یک درجه بچرخانم .
من تو را دوست دارم و هر روز و هر روز آرزو میکنم که تو هم من را دوست داشته باشی!
امید وارم که حتی فقط یک لحظه نگاه کردنت و در کنارت بودن به یک آرزو تبدیل نشود
جمله ی آخر :دوستت دارم
سلام.لطفا درمورد شعر من نظر بدید.گهگاهی واسه دل خودم مینویسم.
توی این قحطی احساس توی خلوت وجودم
یه شب سرد بی بهونه اومدی توی وجودم
غم و غصه های من رو تو به جون خود خریدی
پای گریه هام نشستی بدیهامو هم ندیدی
تو با مهربونیات عزیزم زخمای دلم رو بستی
فهمیدم هنوز نمرده حس عاشقیو مستی
حتی فکرشم نکردم تو میشی داروندارم
دلیل نفسامو ضربانم
تویی حس هیجانم،شدی آرومو قرارم
کاش بشه دستای گرمت تا همیشه مال من شه
اون چشای مهربونت فانوس شبای من شه
قصه ی عاشقی اینبار باخوشی پایان بگیره
خنده های از ته دل رنگ آسمون ببینه
با سلام من ماهان جعفری هستم ۱۴ساله از تهران از شما خیلی سپاس گذارم من یکی از شعر هامو میخونم لطفا نقات قوت و ضعفش رو بگید :
ای پادشه عشق ، مرا از درد تنهایی رها کن
فرمانی ده و مرا از غم تنهایی رها کن
ای کسی که دلم را بردی
ای کسی که عاشقم کردی
تو را میخواهم ای عشق ابدی
تو را می خواهم ای پادشه عشق
چشمانت نگاهم را برد نگاهت دلم را
حال تنها دارم عشقی به تو
عشقی که نه اغاز دارد و نه پایان
سلام خانم شریفی عزیز
اگر لطفا نظر خودتون رو در مورد شعر که نه دلنوشتهء بنده اعلام کنید ممنون میشم
در زمین خشک دلم یاد رویت امید می کارد
قطره هایی به رنگ روشن مهر بر سرش شدید می بارد
تا تو هستی ملال دنیا نیست بر دلم ازین زمانهء پست
با تو باید به رنگ گلها شد، با تو باید ز سیل غمها رست
کاش میشد که گم شوم در تو، در سرای امن آغوشت
کاشکی همیشگی میشد، عاشقانه های من در گوش ات
دل من تنگ میشود اغلب، چو نبینمت به یک ساعت
کرده ای دل مرا برده، کرده ام به بوی تو عادت
به تمام پاکی عشقت، به تمام بودنت سوگند
گره خورده دل به گیسویت، زده ای مرا به خود پیوند
شب و روز و هر دمم با تو چو غزل به روی تکرار است
به عجب مکرری دارم، همچو ربط شعر و عطار است
ترس من ز آن دمی هست، که دمی دمت رها نیست
به هوای ناگزیری، که بدون تو هوا نیست
سلام میشه در مورد فحوای این یک بند شعر نظرتون رو بگید
و در ذهنم ترافیکی روان از ایده های قابل و مردود، میان راه افکارو قلم تا وسعت کاغذ به طرز لذت انگیزی تداول داشت
تو ای همه ی هستی
بگو چی شد یک شب گذاشتی رفتی
من تنها گذاشتی
با این همه غم و ماتم
هنوز به فک اون وقتایم که سر به سرم میذاشتی
حالا من موندمو جای خالیت
یه دنیا که بی تو شده واسم تاریک
بیا و برگرد ای ماه آسمون دلم
تا بازم شبای دلم مهتابی بشه
تازه شروع به ترانه سرای کردم لطفا راهنماییم کنید چکار کنم بهتر بشم
کتاب فنون شاعری از نگاه شمس لنگرودی میتونه کمک کننده باشه در این زمینه از دست ندینش
شعر نوشتن مثل خلق کردن میمونه
باید طوری زیبا باشد که خواننده از ان متعجب و هر آن پیچ و خمی کند نه اینکه شعر کاملا به یک نقطه خیره شود باید آزاد باشد برای همین باید ذهنمان پر از خالی باشد و در گیر چیزای دور و اطرافمان نباشیم من خودم دارم شعری مینویسم که خودم ازش بدم میاد تا خوشگل خلق نشود وارد کتاب نمیکنم
سلام وقت تون بخیر من نویسنده شعر رپ هستم (آهنگ رپ)
که جدیدا تو ایران خیلی طرفدار پیدا کرده فقط یک مشکلی دارم تو رپ شعرها باید بسیار هم وزن و اندازه باشن تا روی ریتم خونده بشن بعضی وقتا یک بیت مینویسم مصرع اول اوکی میشه ولی مصرع دوم با اینکه قافیه هست و کلمه پیدا نمیکنم تا پر کنم بیت رو چون باید هجی های هر دو مصرع تقریبا همسان باشه و قافیه های آخر گوش نواز به نظر برسه .
واسه رفتن تو جزئیات موضوع از چی کمک بگیرم؟
کسی راه حلی داره ؟؟؟؟؟
همه ی کسانی که خواستنم مگر کی دانستنم
مرا خواستن خواستشان با کوله باری غم آبستنم
اگر باشم در این دنیا بدون حس به معبودم
نمی یابد روزهایم خوش و خرم در این عالم
میخوام باشه همین حسو کماکان در کنار من
تمام تاروپودم شه خدای مهربان من
عشقم تویی جانم تویی
میون این همه مردم تویی دوستم تویی یارم
تویی خالق تویی معبود تویی جان جانانم
تویی مادر تویی بابا تویی حلال غم هایم
تویی هر دم کنار من تویی دلخوشی های شب و روزم
تویی که مهربان مهربانانی
تویی که زیباترین زیباترینانی
خدا عشقم نرو از این قلبم
نرو از من بمون با من
میخوام باشم برای تو
بمون تا ابد برای من
زندانی معشوق شدم با یار بمیرم
این خصلت عشق است که با یار بمیرم
صد بار نِگه کردمت از دور ولیکن
بُگذار در آغوش تو یکبار بمیرم
از دوری و هجران تو اصلا گله ای نیست
در کلبه ی احزان تو غمبار بمیرم
گفتند که دیدار تو پایان حیات است
عاشقم زنده به آنم که به دیدار بمیرم
اشکِ چَشمِ آسمان ،خُوش یُوم نیست
بارشِ این ابر تیره بَر زمین ،اَلطاف نیست
فصل تنها ماندن و دلتنگی و زَجر و اُمید
نام پاییز هر چه باشد ،پادشاه فَصل نیست
دل به این باریدن و رگبارِ احساسی مَبند
حسرتش در دل بِماند ،چون خَزانی بیش نیست
من بنازم این زمستان را که در دَم میکُشد
زَجرکُش کردن به زندانِ خزان ،اِنصاف نیست
هر چه گفتند و شنیدیم از این فصل تُهی
جُز به خونِ دلِ عُشاق، دِگر حُسنی نیست
چند وقتیه که چشمۀ شعرم جوشیده.گرچه آبش زلال نیست ولی وقت می خواد تا ناخالصی ها ته نشین بشن.
یه نمونه:
در یا یار شیرین در یاد آن دیاران
اشکی فرود آمد چون قطره های باران
سرخی ز لب برخاست بر چشم من نشست و
بغضی شکست اینبار در فکر و یاد یاران
در کنج خلوتی سرد آواز ها سرودم
نیه به خون سرودم نیمی به گریه زاران
می نویسم با خودنویسی که نوشتن یادم داد
نوشتم تا خود رابیازمایم چه کسی شعر را یادم داد
نوشته هایم را دوست دارم مانند برگ ریزان پاییزی
نوشته بود تنهایم نگذار در دل شب های پاییزی🍁
باسلام وادب به پیشگاه پیشگامان علم و ادب و هنر و اندیشه.
نوشتن خوب است
نوشتن ،صورتی از شیء است که روح من آن را اقتضا می کند،ولی آن شیء وجود خارجی ندارد ونیازمندی بدان مشهود است لذا در صدد ابداع وخلقت آن می گردم ووجود آن را تحقق می بخشم وخلق می کنم .خط هم اینگونه است و رسم هم همینطور.
این رسالت قلم است که با اخلاص و پاکی وقدایت تمام به اثبات دسیده و ادا می گردد.
دیگر اینکه آفات قلم را در چند بیت خلاصه نموده و تلمذ خود را در مقابل اساتید ارجمندادب و هنر و زیبایی و کمال انتظام نموده ام .
من نه آنم کز سخن دم می زنم
یا ورق در سینه ی غم می زنم
یانه آنم کز سخن ضربم زری
دست یازم یا به یر دیگری
این که ریزد بر ورق خون من است
ریخنن همچون دم افیون من است
تا نباشد سینه ای اندر شرر
تا که سودایت ز”دم” باشدضرر
تاکه جان در محبس تن دلخوش است
نورجانان تا به حالت خامش است
می توان زد خامه بر اوداق سود
لبک غافل باشی از بود و نبود
شعرگفتن جمله ی دین من است
عشق و دین و کبش و آیین من ایت
۱۳۶۵/۴/۱۲ اسماعیل حیات لو تخلص “حیات”
تو را در آسمانها
تورا در کهکشانها
تو را در بیکرانها
تو را درچشمهایت
تا بی نهایت جستجو کردم
تو اسب سرکش جولانگه فریاد توفانی
تو جنس آذرخشی آتشی لیلای پنهانی
تو آن خورشیدک شبنم ، لب گلبرگ نوروزی
آری تو نو روزی تو لیلایی تو زیبابی “حیات”
سلام
اگر ما از شعری الهام بگیرم و شعر بگیم ضروری است که باید نام ان شاعر را بنویسم و بگویم الهام از گرفته شده از فلانی شاعر ؟؟؟
برای الهام گرفتن خیر اما اگر از بخشهایی از شعر استفاده میکنید که معروف نیست بهتره که اشاره کنید که فلان ترکیب یا بیت یا بخش از چه شاعریه و معمولاْ هم در گیومه میگذارند.