۳ گام ساده تا زیباتر شدن نوشتههای شما
مثل اکثر وبلاگنویسها من هم عاشق نوشتن در این خانۀ کوچک هستم.
همینطور نوشتن متنهای طولانی را هم دوست دارم و با بلند شدنِ قَدِ نوشتهام شادی بیشتری در چشمانم نمایان میشود.
چیزی که از روز اول مرا آزار میداد فرایند ویرایش و حذف کلمات و جملات اضافه بود. اینکه میگویند هنگام ویرایش فرزندان خودتان را میکشید انگار حقیقت دارد و من اصلاً قاتل خوبی نبودم.
رفتهرفته سعی کردم در این کار هم مهارتی کسب کنم، حداقل بهاندازۀ کُشت و کشتار در نوشتههای خودم.
فکر میکنم اینکه خودمان بتوانیم ویرایشگر خوبی باشیم خیلی بهتر است چراکه بیشتر به جان مطلب و حس و حال آن واقفیم.
شاید بگویید محتوا مهمتر است از ظاهر نوشته، در این مورد شکی نیست اما وقتی تلاش کردهایم تا یک ایده را به رشتۀ تحریر درآوریم و آن را توسعه دهیم چرا موقع ارائه به ریزهکاریهای نگارشی و املایی و تایپی توجه نکنیم؟
نوشته را الماسی در نظر بگیرید که با وجود ارزشی که در آن نهفته است به زیبایی و وضوح نیاز دارد.
تصمیم گرفتم بخشی از تجربیات خودم در این مسیر را با شما به اشتراک بگذارم:
۱
فاصله گرفتن از نوشته اولین گام است. وقتی بلافاصله برمیگردیم و نوشته را از اول میخوانیم مجالی برای حلاجی کردن آن نداریم. خیلی از اشتباهات و کلمات تکراری به چشم نمیآیند و هنوز ارتباط عاطفی بین ما و متن اجازۀ قتل کلمات را نمیدهد.
دوش گرفتن، قدم زدن، صحبت کردن با اطرافیان، آب دادن به گلدانها یا هر کاری که از آن لذت میبریم میتواند برای پر کردن این فاصله مناسب باشد.
اگر یکشب از آن بگذرد که چهبهتر. بعدازآن ذهن ما از فضای اولیه خارجشده و میتواند بیرحمانه هر چه میخواهد را حذف کند.
البته اولین روزها ممکن بود بعد از یک هفته دوری باز هم نتوانم کلمهای حذف کنم اما بهمرور این کار برایم راحتتر شد. چراکه وقتی برمیگردم با نگاه و ایدههای تازهتری به بررسی متن میپردازم.
۲
وقتی به نوشته برمیگردم آن را با صدای بلند میخوانم. اگر کسی کنارم باشد که او را مجبور میکنم بشنود هر چه من نوشتهام را. اگرنه هم برای خودم با صدای بلند و نه زمزمه میخوانم. گاهی که راضی نمیشوم صدای خودم را ضبط میکنم و بعد میشنوم. در این مرحله میتوانیم هر جایی که متن از ریتم میافتد را تشخصی بدهیم و به حذف یا جایگزینی کلمات بپردازیم، جملات طولانی نفسگیر را کوتاهتر کنیم یا به همجواری واژهها دقیق شویم.
۳
یکی از دغدغههایم همیشه این بوده که آیا مخاطب متوجه میشود که من چه میخواهم بگویم؟ چه چیزی در ذهن من است؟ بعد شروع میکنم به نوشتن سؤالاتی با توجه بهعنوان نوشته. بهاینترتیب اگر پاسخ هرکدام در متن نباشد به آن اضافه و موارد زائد را حذف میکنم. درواقع یعنی بهجای مخاطب بنشینیم. ببینیم آیا میتواند تا آخر متن با ما همراه باشد؟ اینجا باید روی محتوا کار کنیم.
درنهایت اینکه بیرحم باشیم.
پاراگرافها را کوتاه بنویسم.
ایجاز را رعایت کنیم.
بیشازحد وارد جزئیات نشویم.
در انتخاب کلمات دقت کنیم.
از به کار بردن افعال تکراری و کلمات مترادف بهصورت پیوسته بپرهیزیم.
ویرایش کردن مهارتی است که برای خبره شدن در آن نیاز به مطالعه و تلاش زیاد داریم البته قرار نیست یک ویراستار حرفهای باشیم و جزئیات زبان فارسی را موبهمو حفظ کنیم، برای اینکه زیبا بنویسیم و متنهای خواندنی داشته باشیم رعایت همین نکات ساده هم کافی است.
شاید دوست داشته باشید این مطلب را هم بخوانید:
این کار کردن با کلمات یا به اصطلاح کشتی گرفتن باهاشون پیدا کردن بهترین کلمهای که به متن بخوره و باهاش جور دربیاد، قشنگترین قسمت کاره 🙂
سحر چه خوبه که این لذت رو حس میکنی برای من هم سروکله زدن با کلمهها بهترین بخش نوشتنه.
به به
لذتبخش و قابل تامل بود
بینهایت درود
از زمانی که وبلاگ نویسی را شروع کردم، اهمیت نوشته های تو رو بیشتر و بهتر درک می کنم.
به نکات ارزشمندی اشاره کردی که سعی می کنم در نوشته هام به کار بگیرم.
شاد باشی زهرا جان
ممنونم سارای عزیز
خوشحالم که خیلی جدی وبلاگ مینویسی و این پست برات مفید بوده.
نوشته را الماسی در نظر بگیرید که با وجود ارزشی که در آن نهفته است به زیبایی و وضوح نیاز دارد.
شاید کل مطلبتان در جمله زیبای بالا خلاصه شده باشد. سپاس
ولی وااقعا کار سختیه
بهترین شنونده برای شما دختر من همان خواهر زاده ات(ریحانه) است که بنشیند و نوشته هایت را برایش بخوانی او هم با ذوق به آنها گوش دهد مخصوصا زمان خوابش .
نوشته هایت میتوانست جای قصه های هر شب ما را بگیرد
ریحانه میتونه خودش خانم نویسندۀ قصهگو بشه.
ساده نویسیتان جذابیتی بنوشتهایتان داده که برای خواننده لذت افرین است.
عالی بود سپاس