ویژگی شعر حقیقی چیست؟
پیروِ پست راز ماندگاری یک اثر وقتی به این نوشتۀ ملک الشعرای بهار برخوردم فکر کردم اینجا هم به اشتراک بگذارم.
با خواندن این متن شاید بتوانم این مسئله را برای خودم حل کنم که چرا برخی از شعرها نسل به نسل منتقل میشود و در حافظۀ همۀ ما میماند و برای تمام دوران مصداق خودش را دارد ولی شعرهایی هم هستند که نه تنها در یاد نمیمانند بلکه رغبت برگشتن و دوباره خواندنش هم در دل و ذهن ایجاد نمیشود.
مثل اکثر شعرهایی که این روزها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشوند و هیچکدام هم شوقی در دلمان ایجاد نمیکنند در حالی که با یک بیت از سعدی یا حافظ یا مولانا میتوان سالها زندگی کرد.
«شعر حقیقی را باید برای دنیا گفت و برای دنیا به یادگار گذاشت. هر شعری که شما را تکان ندهد، به آن گوش ندهید. هر شعری که شما را نخنداند و یا به گریه نیندازد، آن را دور بیندازید.
هر نظمی که به شما یک یا چند چیز خوب تقدیم ننماید، بدان اعتنا ننمایید. تا شما را یک هیجان و حسی حرکت ندهد، بیهوده شعر نگویید.
اول فکر کنید که چه چیزی سایق شعر گفتن شماست، آیا کسی را دوست دارید، کسی را دشمن دارید، مظلومید، فقیرید، شجاعید و میخواهید تسجیع کنید، گله دارید، امتنان دارید، چیز تازه یا سرگذشت قشنگی به خاطر دارید، نکتۀ حکیمانه و فلسفۀ خوش و دقیقی در نظر گرفتهاید؟
چه چیزی است که شما را و طبع شما را میخواهد به خود مشغول کرده به لباس یک بیت یا چند شعر، خودش را به مردم نشان دهد؟
هر چیزی که هست همان را با هرقدر فکر و عقل و ذوقی که دارید، همانطور که هست بدون گزافه و با حقیقت و صدق به نظم آورده یا به نثر بنویسید.
شاعر آن است که در وقت تولد شاعر باشد. به زور علم و تتبع نمیتوان شعر گفت. تقلید الفاظ و اصطلاحات بزرگان و دزدیدن مفردات و مضامین مختلفۀ مردم و با هم ترکیب کردن، کار زشت و نالایقی است و نمیشود نام آن را شعر گذاشت.
کسی که طبع ندارد، کسی که از کودکی شاعر نیست، کسی که اخلاق او از مردم عصرش عالیتر و بزرگوارتر نیست و بالاخره کسی که هیجان و حس، عاطفۀ تکاندهنده ندارد، آنکس نمیتواند شاعر باشد، ولو مثل قاآنی صد هزار شعر بگوید، یا مثل فتحلی خان صبا چند کتاب پر از شعر از خود به یادگار بگذارد.
شاعر رودکی است، فردوسی است، خیام است، مسعود است، منوچهری است، سعدی است. شاعر ویکتور هوگو است، ولتر است که در مشرق و مغرب همه جا و همه وقت زندهاند.
فردوسی و خیام شاعر دنیا و مال همۀ جهاناند. ویکتور هوگو، شیلر و ولتر همهوقت از آن همۀ ملل بوده و خواهند بود. ایران، فرانسه، آلمان نمیتوانند آنها را به خود اختصاص دهند. چنانکه که انگلیس نمیتواند شکسپیر را مختص خود بداند و عرب هم ابوالعلای معری را باید شاعر و فیلسوف روی زمین بشناسد.»
شاید دوست داشته باشید این مطلب را هم بخوانید: