چقدر حقوق می‌گیری؟

 

حالا ارزش داره؟

روزی چند ساعت کار می‌کنی؟

مگه چقدر می‌دن؟

دخل و خرجت جور میشه؟

به جای این کارا بیا و برو کلاس حسابداری

جملات بالا را روزی چند بار از افراد مختلف، آن‌هایی که می‌دانند نوشتن را انتخاب کرده‌ام، می‌شنوم. من کارمند نیستم، شاغل نیستم، گاهی توی مجله‌های اینترنتی می‌نویسم. همین.

شاید کاری ساده و دم‌دستی به نظر بیاید. اما علاقه و انتخاب من این است. برای رسیدن به اهداف بلندمدتی که دارم از این راه و این درگاه شروع کرده‌ام و حالا در مرحله‌ای هستم که به چیزی که می‌خواهم خیلی نزدیک است.

اما نگاه آدم‌ها به کاری که انجام می‌دهم گاهی خیلی عجیب و غریب است. هیچ‌وقت کسی از من نمی‌پرسد کاری که به آن مشغول هستی را چقدر دوست داری تا با هیجان جواب بدهم خیلی زیاد.

من حرفه‌ای نیستم اما حوزه‌ای که در آن کار می‌کنم را دوست دارم. چرا که در این مسیر هر روز چیز تازه‌ای یاد می‌گیرم و با آدم‌های فرهیخته‌ای آشنا می‌شوم. این موضوع آنقدر برایم ارزش دارد که لحظه‌ای بحث مالی به ذهنم خطور نمی‌کند. تمام تلاشم این است که در فعالیتی که پی گرفته‌ام رشد کنم و چیزهایی که دوست دارم را یاد بگیرم و تمام زیر و بم آن را کشف کنم. هیجان و شوقی که همین نوشتن‌ها در من ایجاد می‌کند انگیزه‌ای است برای ادامه دادن، با قدرت.

من معتقدم برای به دست آوردن چیزهایی که دوست داریم باید هزینه بدهیم و وقت بگذاریم. صرف زمان برای کاری که احساس خوبی در ما ایجاد می‌کند نه تنها بیهوده نیست بلکه مطلوبیت بیشتری دارد.

 

۴ نظر

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *