فرمول پیدا کردن کار مورد علاقه
یک زمانی وقتی دانش آموزان و دانشجویان میخواستند انتخاب رشته کنند همه میگفتند بازار کار را در نظر بگیر.
بعدازآن که دیدیم بازار همۀ رشتهها تقریباً به هم نزدیک شده میگویند علاقهات را دنبال کن.
اما این توصیۀ چندکلمهای خیلی کلی و مبهم است. هیچ نقشۀ راهی برای آن وجود ندارد.
علاقۀ من چیست؟ چطور میتوانم با بها دادن به آن به بازار کار متصل شوم؟ چه چیزهایی باید یاد بگیرم؟ اگر آنچه دوست دارم با واقعیت بیرون فاصلۀ زیادی داشته باشد برای برداشتن این فضا باید چهکار کنم؟
این سؤالها و خیلی از نقاط مبهم اینچنینی همه در دل همان جملهای نهفته که زیاد میشنویم، «فقط علاقهات را دنبال کن.»
اما پاسخ این پرسشها را باید خودمان بیابیم.
شاید باید اول تعریف کنیم که شور و شوق و علاقه چیست؟
اشتیاق همان چیزی است که ما را جذب میکند به سمت کسی یا چیزی. دلمان را میلرزاند و میتوانیم ساعتها در مورد موضوع موردنظر حرف بزنیم یا روی آن کار کنیم.
مثل نویسندهای که ساعتها بیوقفه مینویسد، نقاشی که روزها با رنگها عشقبازی میکند، نجاری که هرچقدر هم اره و سمباده روی چوبها بکشد خسته نمیشود و…
اشتیاق و علاقه میتواند ما را به هر سمتی روانه کند و البته بهترین راهنما و مسیریاب ممکن است.
باید ببینیم چه چیزی ما را به حرکت وامیدارد. آیا صرف اینکه بچهها را دوست داریم دلیل بر آن است که میتوانیم مربی مهدکودک شویم؟ یا اینکه یاددادن برایمان لذتبخش است؟ یا از توی خانه ماندن خسته شدهایم و میخواهیم ساعاتی را در یک محیط شاد بگذرانیم؟
باید اولویتهایمان را مشخص کنیم.
اما…
چه چیزی کمک میکند تا علاقه و اشتیاق به عمل و ارائه برسد؟
فرض کنیم که من نویسندگی را دوست داشته باشم اما ننویسم، تمرین نکنم، کتاب نخوانم، نکات مربوط به درستنویسی را یاد نگیرم، به کلمهها بیاعتنا باشم و… اما بخواهم که این علاقه به ثمر بنشیند.
وقتی به دنبال حرفهای میرویم که شور و علاقه مبدأ آن بوده کمکم باید در پی یادگیری مهارتهایی باشیم که برای موفق شدن ضروری است.
بنابراین ما به علاقه و مهارت بهطور همزمان نیاز داریم. شغلی رضایت درونی ما را تأمین میکند که این دو را کنار هم داشته باشد.
برای اینکه به این مرحله برسیم بهتر است خودمان را بشناسیم.
بیتوجه به اینکه دیگران میگویند تو به درد چه شغل و حرفهای میخوری به سبد مهارتهایی که داریم دقت کنیم و ببینیم کدامیک با علاقه و البته ارزشهای ما سازگار است.
شاید نگرانی اصلی در رابطه با دنبال کردن علایق، درآمد و پول باشد اما چیزی که باید به آن توجه کنیم این است که هنگام ورود به یک حرفه یا شغل جدید نمیتوانیم انتظار درآمد زیادی داشته باشیم. گاهی باید مدتی بهعنوان کارآموز یا نیمهوقت یا خودآموز فعالیت کنیم تا به پیچوخمهای مسیر آشنا شویم و بتوانیم قدم در راه درست برداریم و به درآمد و پول برسیم.
اما همۀ اینها زمانی معنادار میشود که دست به اقدام بزنیم.
تا زمانی که کاری را شروع نکنیم نمیتوانیم تشخیص دهیم که آیا با آنچه در ذهن داشتهایم و راجع به آن رؤیاپردازی کردهایم تطبیق دارد یا نه.
درنهایت فرمول «اشتیاق+مهارت» است که سرنخهایی را برای پیدا کردن کار موردعلاقه به ما میدهد.
عالی بود.
ممنون از مطالبتون
گاهی رویا میشه واسه آدما
همیشه هم رویاها دستنیافتنی نیستن
خانم شریفی عزیز.ممنونم ازتون بابت وقتی که گذاشتین واین مطالبو ارائه کردین.
عالی
خسته م انقد دستو پا زدم
تو شغل های مختلف
خسته م از بی علاقگی
از استعدادهای حروم شده م
خسته م که از عرش به فرش افتادم
خسته م از سرگردانی
ازینکه نمیدونم تو سن ۳۵ سالگی باید چیو شروع کنم
که هر لحظه برام مث شب اول قبر
سخت نگذره
خیلی خسته م
خسته م از زندگی …
از زنده بودن
کاش یکی بود کمکم میکرد علقه مو پیدا کنم
هیچکی جز خودت نمیتونه بهت کمک کنه