نویسندگان چگونه جهان را تغییر می‌دهند؟

با خودم فکر می‌کردم چرا بعد از گذشت چند قرن آموزه‌های گلستان و بوستان سعدی دهان‌به‌دهان می‌چرخند و غزل‌های حافظ روح‌نوازند. چطور می‌شود که رمان‌ها و مقاله‌هایی از سال‌های دور هنوز الهام‌بخش و راه‌گشا هستند.

حتی درگیریم با کتیبه‌هایی که به ‌جا مانده از دورانی که نمی‌توانیم حدس بزنیم چه می‌گذشته بر مردمانش، که دست به دامان سنگ و چوب‌نوشته‌ها شده‌ایم.

به گمان من جهان شبیه یک کشتی بزرگِ در حرکت است. کشتی‌ای که گهی تند و گهی خسته می‌رود و جایی هم به گل می‌نشیند.

یک کشتی رها در اقیانوسی عظیم با ساکنانی که هم را نمی‌فهمند. درکی از هم ندارند و هر که بار و توشه‌اش را زیر بغل زده و چشم‌به‌راه مقصد است.

نویسنده توی این کشتی سکان هیچ‌چیزی را در دست ندارد مگر قلمش.

قلمی که می‌تواند خودْ سکان‌دار باشد و چراغ راه.

اینجاست که او به دنبال دل‌خوشی بزرگی می‌گردد تا بتواند روح متجاسر خود را آرام کند.

نوشته‌های بزرگ از همین‌جا متولد می‌شوند. زایش کلماتی که در فهم نمی‌گنجند و زمان می‌برد تا کسی درک کند که چه می‌خواسته بگوید آنکه چنین قلم زده است.

نویسنده وقتی سطح فکر و دغدغه‌اش از محیط اطراف خود بالاتر می‌رود و نمی‌تواند آنچه را در ذهن دارد، بیان کند دیگر صدایش را خاموش کرده و قلمش را روشن.

او در پی تغییر است و تغییر را از خودش شروع می‌کند. می‌نویسد و امید دارد تا این دگرگونی و شکوفایی اثر بگذارد در دل خواننده. کلمات را به پا می‌دارد برای ایجاد تغییر، هرچند کوچک و خرد.

مگر نه این‌که جهان با همین انقلاب و تحول‌های کوچک پیش می‌رود؟

قدرت نویسنده برای تغییر جهان همین حروف کوچک و بزرگی است که به هم می‌چسبند و گاهی فریاد می‌شوند و گاه بغض می‌مانند.

می‌گویند همیشه سنت و خلاقیت در تضادند. حالا فرد خلاق چگونه خود را در جامعه‌ای سنتی ابراز کند که نه خود به ستوه بیاید و نه دیگران؟

هنر اینجا قد علم می‌کند و به‌زعم من نوشتن برترین ابزار ابراز است چراکه «کلمه» ثروت عظیمی است و وجه مشترکی که می‌تواند پیوند راحت‌تری با دیگران برقرار کند.

وقتی جهان تهی می‌شود و سیاهی پیش چشم همه را می‌گیرد، نویسنده شاید کسی است که تسلیم نشده و تلاش می‌کند برای جهت‌دهی اندیشه‌های پراکنده. او می‌نویسند تا جهان جای بهتری باشد برای زیستن. برای ماندن. برای شاد بودن وقتی همه‌چیز رنگ نیستی دارد.

تغییر جهان با نوشتن چطور ممکن است؟

می‌توانیم با نوشتن به دیگران نشان دهیم که بدون اینکه مسیر تعریف‌شده‌ای را پیش بگیرند می‌توانند کارهایی که دوست دارند را راحت‌تر و بهتر انجام بدهند.

می‌توانیم عشق و اشتیاقمان را گسترش دهیم.

می‌توانیم «نوشتن» را یاد بگیریم!

می‌توانیم آنچه آموخته‌ایم را به دیگران انتقال دهیم.

می‌توانیم با کلمات به تمام نقاط جهان پل بزنیم.

می‌توانیم منحصربه‌فرد بودن خودمان را درک کنیم و نشان دهیم.

می‌توانیم الهام‌بخش باشیم.

تغییر جهان یک فرایند بی‌پایان است و هرکدام از ما می‌توانیم با نوشتن و بیشتر نوشتن دری به روی زیبایی‌ها باز کنیم. پنجره‌ای بگشاییم و بی‌کرانی توانمندی‌ها و کارایی‌ها را نشان دهیم.

من می‌توانم تو هم…

با نشان دادن آنچه انجام داده‌ایم و می‌دهیم و یادآوری اینکه تو هم می‌توانی، با تغییر نگاه‌ها و اندیشه‌ها، یک واکنش زنجیره‌ای برای تغییر شروع می‌شود.

کمترین اتفاقی که نوشتن رقم می‌زند تغییر درونی است که نمود بیرونی دارد و منجر به تغییرات بزرگ‌تر می‌شود.

با نوشتن ارزشی را به جهان اضافه می‌کنیم و ماندگار می‌شویم.

شاید خودمان ندانیم؛ اما نوشتن ابزاری قدرتمند است برای نشان دادن اینکه جهان را چطور می‌بینیم.

ما با کلمات تاریخ را می‌سازیم.


کانال تلگرام چگونه شاعر شویم؟

در اینستاگرام با هم شعر بخوانیم

یک نظر

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *