نمادگرایی و جایگاه آن در ادبیات فارسی
پایش که به لیوان خورد و همۀ آب آن روی دفترم ریخت بدون توجه به عصبانیت من خندهای بلند سر داد و گفت: «آبه دیگه، روشناییه»
وقتی کاغذها را بالا گرفتم و توی هوا چرخاندم داد زد: «عاشق شدی بلا؟» گفتم نه. گفت: «پس اون قلب قرمز چیه بالای دفترت کشیدی؟»
در فرهنگ ما همواره سبزی و آرامش، سرو و آزادگی، آسمان و پاکی، اسب و نجابت و….کنار هم مینشینند و از قدیم هنرمندان بهویژه نقاشها و نویسندهها در کار خود از نمادها بهره گرفتهاند و شاید هم از دل نگارهها و نگاشتهها برآمده و در زندگی روزمره جریان پیداکردهاند.
البته لازم است بدانیم هر فرهنگی نمادهای خاص خودش را دارد و کاربردهای آنها متفاوت است.
حتی انگار انسانهای اولیه هم برای برقراری ارتباط از نمادها استفاده میکردند. بنابراین سمبول و نماد و رمزگذاری اتفاق جدیدی نیست.
در نماد معمولاً حقیقت بُعد مییابد و عمیق میشود یعنی ما از یک سمبول استفاده میکنیم تا با اشاره مفهوم و حقیقتی دیگر را بیان کنیم.
در ادبیات سمبولیک نویسنده یک مفهوم عمیق و ژرف را در ذهن دارد و برای بیان آن از اشارات و عباراتی ساده استفاده میکند. وقایعی ظاهراً سطحی که هنرمندانه عمق مییابند.
ازاینرو وقتی داستان یا شعری را میخوانیم بهتر است ذهن خود را برای شناخت نمادهای احتمالی آماده کنیم. هرچند ممکن است در ابتدا سخت به نظر برسد اما هر چه بیشتر پیش برویم آنها در ذهنمان ماندگار میشوند. مثلاً در هر بخشی که میخوانیم توجه کنیم که آیا اشیا یا اجزا نقش دوتایی دارند یا نه. گل چه چیزی را در ذهن ما تداعی میکند؟ مظهر پیچیدگی چیست؟ و…
بعضی از نمادها ممکن است یک بار مفهومی خاص را نشان دهند و همیشه مضمون آن در سراسر ادبیات تکرار شود. مثلاً رنگ قرمز مفهوم عشق و اشتیاق را یادآور میشود و کم پیش میآید که بهعنوان نماد چیز دیگری به کار رود.
نمادها اغلب درکی از موضوع کلی نوشته به ما میدهند که برای پی بردن به لایههای زیرین آن باید بیشتر بخوانیم و جزئیات آن را بررسی کنیم.
اگر متنی را خواندیم و نتوانستیم موضوع مربوط به آن را تشخیص دهیم بهتر است تمام جوانب آن را در نظر بگیریم. مثلاً اگر از کلمۀ دریا زیاد استفاده شده فعلی را به آن نسبت دهیم. غرق شدن در دریا، شنا کردن در آب، ماهی گیری و… بعد ببینیم کدام از این رفتارها با نوشته همخوانی بیشتری دارد.
آیا نمادگرایی هدفمند است؟
استفاده از نمادها به اثر ادبی رنگ و بوی دیگری میبخشد؛ اما با قطعیت نمیتوان گفت که نویسنده با هدف مشخصی از نماد استفاده میکند بهخصوص زمانی که نماد خیلی ظریف باشد. میتوان گفت این از زیباییهای نمادگرایی است که نمیتوان تشخیص داد آیا هدف نویسنده است یا صرفاً برداشت خواننده.
با این حال بسیاری از نویسندگان معتقدند که نوشتن به صورت سمبولیک از بیان ساده و مستقیم و شفاف غنیتر است و ارزش هنری بیشتری دارد. آنها بر این باورند که درک و فهم از یک اثر هنری امری کاملاً شخصی و انفرادی است و هر کسی به نسبت فضای ذهنی خود میتواند برداشت مشخصی داشته باشد. به همین دلیل بسیاری از نویسندگان به مقتضای وقایع و جامعه به خلق نماد میپردازند.
نماد و استعاره
در ابتدا شاید استعاره را گونهای از نمادگرایی بدانیم چراکه هر دو چیزی را فراتر از معنای حقیقی آن بیان میکنند؛ اما تفاوتشان این است که استعاره دو چیز متفاوت با ویژگی مشترک را به هم تشبیه میکند. مثلاً پدرم مثل کوه است. اینجا استقامت و قابلاتکا بودن هر دو دریافت میشود.
اما در نماد نیازی به ویژگی مشترک نیست و تنها یک کلمه، شخصیت، رویداد، مکان، اعداد، اشیا، زمان و حتی حیوان نشاندهندۀ چیز دیگری است حتی اگر وجه شباهتی نداشته باشند.
مثلاً رنگ سیاه نماد عزاداری است. کبوتر نماد صلح.
نمادگرایی در شعر و داستان فارسی
ادبیات فارسی پر است از نمادها و سمبول های زیبا. چه زمانی که نویسندهها و شعرا تحت فشار حکومت بودند و برای رساندن حرف خود به مردم و نشان دادن چرکی و پلشتی جامعه از نماد استفاده میکردند و چه در زمانهای دیگر که با بهرهگیری از اجزای طبیعت وقایع پنهان زندگی را به تصویر میکشیدند.
برای این قسمت به معرفی دو نمونه اکتفا میکنم.
یکی از بهترین نمونههای نمادگرایی در شعر شاهنامۀ فردوسی است. شاهنامه بهظاهر قصهای روان و معمولی دارد اما در لایههای زیرین آن دریایی از ویژگیهای اصیل انسانی نهفته.
رستم از نگاه فردوسی نماد انسانی آرمانی است که با اکوان دیو که سمبول نفس امّاره است همراه میشود و به همین ترتیب تمام شخصیتها از سهراب و اسفندیار و دیو سپید و… اگرچه ساده مینمایند و بهانهای هستند برای سرگرمی و داستانگویی اما در هنر فردوسی بُعد و طیفی نهفته دارد.
در ادبیات داستانی گدای غلامحسین ساعدی یک قصۀ کاملاً نمادین است. در نگاه اول شاید حتی با خود بگوییم چقدر روند داستان پیشپاافتاده است و هیچ مفهوم خاصی را انتقال نمیدهد؛ اما وقتی دقیق شویم میتوانیم ببینیم پیرزن نماد افکار پوچ و خرافۀ جامعۀ آن زمان است، جواد آقا نماد ترس همیشگیِ او و…
نمادگرایی و ادبیات سمبولیک مبحث گستردهای است که تا اینجا آنچه میدانستم را نوشتهام. در مقابل آن تمثیل قرار میگیرد که در پستهای بعد به ادبیات تمثیلی خواهم پرداخت.
عالی