چرا نویسندگان باید پل بسازند؟

برای همۀ ما پیش آمده که با خواندن چند صفحه از یک کتاب ادامه دادن برایمان مشکل شود. در این مواقع احتمالاً می‌گوییم نمی‌توانم با آن ارتباط برقرار کنم یا مشکل را از سوی نویسنده یا مترجم می‌دانیم که نتوانسته در انتقال مطلب موفق باشد.

البته که این بار روی دوش نویسنده و مترجم است که برای اینکه خواننده بهتر و بیشتر آنچه نوشته‌اند را درک کند تلاش کند.

اما چطور؟

نویسنده باید پل بسازد.

پل‌ها در نوشته مثل نخ‌های نامرئی بین کلمات و عبارت‌ها به خواننده کمک می‌کند که مسیر را درست طی کند. نخی که واژه‌ها را به هم بخیه می‌کند و موجب انسجام نوشته می‌شود. نوعی راهنمای مخفی.

نویسنده مدت‌ها وقت می‌گذارد، مطالعه و تحقیق می‌کند، منابع مختلف را بررسی می‌کند و درنهایت ساختار نوشته را شکل داده و پس از ویرایش آن را در اختیار خواننده قرار می‌دهد.

اما خواننده فقط متن نهایی را می‌بیند و از اتفاقاتی که قبل از آن افتاده خبر ندارد. به‌خصوص در نوشته‌های تخصصی اولین بار است که با اطلاعاتی از زبان یک نویسنده مواجه می‌شود.

چطور پل بسازیم؟

یک راه این است که مطلب را با جمله‌هایی شروع کنیم که در ذهن مخاطب سؤال ایجاد می‌کند. بعد در همان جمله یا بند به سؤال او پاسخ بدهیم.

مثال:

یکی از دانشجویان دانشگاه … دستگاهی نجات‌دهنده اختراع کرده است. (چه دستگاهی؟) این دستگاه می‌تواند عوارض جانبی مصرف مواد شوینده را تا حد زیادی کاهش دهد. (پاسخ)

 

راه دوم هم البته بی‌ارتباط به راه اول نیست.

نوشتۀ خودمان را با سؤال شروع کنیم و بعدازآن در ادامۀ متن پاسخ را بسط بدهیم. نه اینکه مثل راه اول در ابتدا پاسخ را بگوییم. اصلاً کل متن می‌تواند پاسخ به سؤالی باشد که در ابتدا پرسیده‌ایم.

تمام آمارها، اطلاعات و آنچه می‌خواهیم بگوییم در جواب پرسشی باشد که در ابتدای متن پرسیده‌ایم.

درواقع همۀ نوشته‌ها و پژوهش‌ها پاسخی هستند برای پرسشی؛ اما این را باید مخاطب خیلی زود بفهمد. اینکه سؤال چیست؟

بنابراین بهتر است از همان ابتدا مشخص کنیم که می‌خواهیم به چه چیزی بپردازیم.

 

راه سومی هم هست.

استفاده از نقل‌قول‌ها اما نه همین‌طور منفرد و منفعل. با نقل‌قول و بعدازآن بسط دادن و ارائۀ نظر خودمان و بیان ارتباط آن با موضوع نوشته می‌تواند ذهن خواننده را به چالش بکشد و البته او را به ادامۀ خواندن متن ترغیب کند.

نقل‌قول از دیگران قرار نیست مطلب جدیدی را بیان کند بلکه یکی از مصالحی است که برای ساختن پل به آن نیاز داریم.

 

چهارمین راه این است که کلمات کلیدی و مفاهیم اصلی را مدام با بیان‌های مختلف تکرار کنیم و به مطالب قبلی ارجاع دهیم.

تکرار نوعی پلِ مؤثر و مفید است.

 

راه پنجمی که به ذهنم می‌رسد استفاده از کلمات و عبارت‌هایی است که می‌تواند مطالب را به هم پیوند بدهد.

عبارت‌هایی که مثال، علت و معلول، تضاد، قیاس، جمع‌بندی و… را نشان می‌دهند.

علاوه بر این، همچنین، مهم‌تر از همه، حتی بیشتر…، درواقع، همان‌طور که، ازجمله، مثلاً، بر همین اساس، درنتیجه، ازاین‌رو، بنابراین، به همین ترتیب، اما برعکس، بااین‌حال، برخلاف، بااین‌وجود، درحالی‌که، سرانجام، به‌طور خلاصه، به‌طورکلی، درعین‌حال، اکنون، به‌زودی، درگذشته و…

می‌بینید که فقط ساختمان‌سازها و مهندسان به پل ساختن فکر نمی‌کنند. نویسندگان هم معمارانی هستند که سازه‌هایی از کلمه دارند و برای پیوند دادن آن‌ها باید پل بسازند.

 


شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:

یک راه یادگیری ویرایش برای نویسنده‌ها

کانال تلگرام ایوان ادبیات

۳ نظر

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *