چرا ویراستاران باید بنویسند؟

همیشه وقتی حرف از ویرایش و ویراستاری می‌شود توصیه به بیشتر خواندن می‌کنند اما تابه‌حال ندیده‌ام کسی بگوید بیشتر بنویس.

تصور اکثر ما از ویراستاران تعمیرکاران نوشته‌های دیگران است. آن‌هایی که متن را ورز می‌دهند و از آن چیزی زیبا می‌سازند. خیاط‌هایی که مدام مشغول وصله-پینه کردن نوشته‌هایی هستند که از آنِ خودشان نیست.

اما چرا ویراستار خودش دست‌به‌قلم نباشد؟

من فکر می‌کنم هر ویراستار باید بنویسد. او علاوه بر خواندن شعر و نثر فاخر فارسی در کنار آموزه‌های درست‌نویسی، باید بتواند آنچه یاد گرفته را در قالب کلمات بریزد.

آنکه مقاله ویرایش می‌کند باید بتواند یک مقاله هم بنویسد، با فرم و ساختار آن آشنا باشد، بداند چه چیزی را کجا بنشاند. او که رمان و داستان و … ویرایش می‌کند هم همین‌طور.

این بدان معنی نیست که ویراستار مجبور به انتشار است، اگرچه می‌تواند، اما نوشتن برای او به‌منزلۀ کسب مهارت بیشتر است.

قطعاً ویرایش و نوشتن دو مهارت کاملاً مجزا است. لازم نیست برای ویراستاری، نویسنده‌ای خبره باشیم اما ویراستار با نوشتن تجربه‌هایی به دست می‌آورد که از راه‌های دیگر ممکن نیست.

برخی دانش‌ها و مهارت‌ها تنها از راه تجربه به دست می‌آید و حتی خواندن زیاد هم راه چاره نیست.

ممکن است نوشتن بیش از ویرایش وقت ما را بگیرد، اما روبه‌رو شدن با مشکلات نوشتن و ریزه‌کاری‌های آن تنها از همین راه ممکن است.

نوشتن رمان یا مقاله یا هر فرم دیگری که ویراستاری آن را هم انجام می‌دهیم به ما بینش خاصی می‌بخشد و باعث می‌شود موضوع برایمان درونی شود.

ویراستار یا نویسنده یا هرکسی که مهارتی دارد، در این زمانۀ تغییرات پرسرعت چرا نباید مدام مهارت‌های خودش را تقویت کند و حوزۀ دانشش را گسترش دهد؟ این کار باعث می‌شود برای برقراری ارتباط با نویسنده زبان مشترکی داشته باشیم.

حالا اگر ویراستار هستید و شروع کنید به نوشتن.

اگر داستان و رمان ویرایش می‌کنید، دست‌کم برای خودتان داستان‌هایی بنویسید با فرم‌ها و ساختارهای متنوع.

اگر مقاله یا یادداشت یا کتاب‌های غیرداستانی را ویرایش می‌کنید هم همین‌طور.

کفش‌های نویسنده را به پا کنیم تا بتوانیم روش‌های حل مسئله را یاد بگیریم.

کسی که داستان و رمان را ویرایش می‌کند وقتی خودش قصه‌های بلند و کوتاه می‌نویسد ساختار یک داستان را بیشتر متوجه می‌شود تا با خواندن زیاد. پی‌رنگ را بهتر می‌فهمد و شخصیت‌پردازی به جانش می‌نشیند. عناصر داستان را بهتر تشخیص می‌دهد.

یا برای درست‌نویسی که در همۀ موارد ویرایش اصل اولیه و مهمی است. ساختار جمله، به کار بردن نشانه‌ها، انتخاب درست واژه‌ها و هر چیز دیگری ازاین‌دست را زمانی می‌توانیم عمیق و کاربردی درک کنیم که با نوشتن زیاد به آن رسیده باشیم.

این تجربه را شاید نتوانیم با خواندن به دست بیاوریم.

امتحان کردن چیزهایی متفاوت یا غیرمعمول باعث می‌شود ببینیم که راه‌حل‌های مختلفی برای حل مشکلات و مسائل داستان‌ها وجود دارد.

یادگیری یا ارتقای مهارت اگر با تجربه همراه باشد نتایج درخشانی خواهد داشت.

هر چه را از نوشتن می‌دانیم پیاده کنیم تا به مشکلات اشراف بیشتری داشته باشم و تکنیک‌های تازه‌ای را یاد بگیریم.

از این طریق می‌توانیم بفهمیم که خیلی از خطاهای ویرایشی یک راه‌حل ثابت و مشخص نخواهند داشت و از طرق مختلف برطرف می‌شوند.

حتی با بازنویسی‌های مکرر نوشته‌های خودمان می‌توانیم ذهنمان را به چالش بکشیم و مهارت‌های جدیدی را به آنچه قبلاً آموخته‌ایم اضافه کنیم.

به‌این‌ترتیب است که می‌توانیم راه تقویت نوشته‌های دیگران را هم پیدا کنیم.

نویسنده باید بهتر از نویسندگان متوسط بنویسد تا بتواند به دیگر نویسندگان کمک کند.

بااین‌حال بسیاری از ویراستاران تمایلی به نوشتن ندارند و بیشتر در بازنویسی آثار به نویسندگان کمک می‌کنند. بدیهی است که توانایی نوشتن برای ویراستاران یک مهارت اساسی نیست اما اگر نوشتن در سبد مهارت‌های آن‌ها باشد می‌تواند مسیر شغلی‌شان را غنی‌تر کند.

 


شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:

۱۲ ویژگی یک ویراستار خوب

کانال تلگرام ایوان ادبیات

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *