قبل از اینکه چیزی بنویسی…
به خودم که آدم دیدم چندین تا صفحۀ مرورگر با تیترهای مختلف اما مضمون یکسان پیشِ رویم بود.
آنقدر غرق شده بودم میان گفتههای اینوآن که فراموش کرده بودم میخواستم چه بنویسم.
گاهی وقتی موضوعی به ذهنمان میرسد که فکر میکنیم دیگران به آن نپرداختهاند با خودمان میگوییم: «باید بلافاصله بنویسمش.»
اما خوب است قبل از اینکه ذهنیاتمان را به قلم بسپاریم و از آنجا هم روانۀ کاغذ کنیم کمی به عقب برگردیم و چرخی میان نوشتههای دیگران بزنیم.
اغلب قبل از اینکه ما بخواهیم داستانی را کشف کنیم توسط دیگری گفته شده. بهتر است ببینیم آنها چطور بیان کردهاند، آن را از چه زاویهای دیدهاند، با چه تجربۀ شخصی یا غیرشخصی به آن رسیدهاند، چطور با آن مواجه شدهاند و…
حالا ما چه کمکی میتوانیم به بهتر شدن همۀ آنچه وجود دارد بکنیم؟
چه تفاوتی میتوانیم ایجاد کنیم؟
چه چیزی به اصل ماجرا اضافه میکنیم؟
چه رویدادی را میتوانیم به چیزی که هست و دیگران به آن پرداختهاند بیفزاییم؟
مگر نه اینکه وقتی میخواهیم مقالهای علمی بنویسیم هزارتا مقالۀ دیگر را میخوانیم و به آنها استناد میکنیم تا بتوانیم تحلیل و نظریۀ خودمان را بگوییم؟
این روزها که گوگل دستبهسینه به خدمت ما ایستاده خیلی راحت به منابع مختلف و متنوع در مورد هر موضوعی که میخواهیم دسترسی داریم.
تکرار موضوع مهم نیست.
اشکالی ندارد اگر من هم قصهای را بگویم که ده سال پیش کسی دیگر به زبان خودش شرح داده.
چیزی که مهم است چگونه گفتن و ایجاد ارزشی از سوی خود ماست.