قدرت حرف زدن با خود
دیروز یکی از دوستانم در اینستاگرام سؤالی پرسیده بود بهقرار زیر:
برای حال خوب خودتان چهکار میکنید؟
اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که با خودم حرف میزنم.
با خودم حرف میزنم، زیاد هم حرف میزنم. امشب که پیاده مسیری را طی میکردم دیدم که دیگر بدون ترس و خجالت با خودم بلند توی خیابان حرف میزنم. (+)
مکالمات با خودمان نشان میدهد که جهان را چطور میبینیم و هر بخش از زندگی، رابطهها، دستاوردها، افکار و نگرشها چقدر ما را تحت تأثیر قرار میدهد.
اگر این گفتگوهای درونی روی شکستها، اشتباهات، ضعفها، ناامنیها، ترسها، نگرانیها و دیگر چیزهای منفی تمرکز کند فکر نمیکنم حس خوبی به خودمان داشته باشیم و برای بهبود زندگیمان تلاش کنیم.
از طرف دیگر خودگویی در مورد نقاط قوت، نعمتها، شادیها، موفقیتها، فرصتها و… زندگی لذتبخش و آرامتری را رقم میزند.
نمیتوانیم از افکار منفی بهطورکلی اجتناب کنیم اما کنترل آنها ممکن است. زمان میطلبد و صبر.
اما اولین قدم این است که ما سخنان خودمان را بشنویم. دقیق شویم و ببینیم حجم حرفهای سازنده و الهامبخش بیشتر است یا محدودکنندهها و سرزنش گرها.
اینطوری میتوانیم جریان فکر منفی را متوقف کنیم.
این روزها هر بار که موج افکار منفی و ابهام و نگرانیها به سراغم میآید بلند میگویم من تمام کاری که میتوانستهام کردهام و به چیزی که روی آن کنترل ندارم فکر نمیکنم. شاید شعارگونه باشد اما تأثیر آن را واقعاً حس کردهام.
البته ممکن است گاهی سر خودم داد بکشم که زهرا تمرکزت روی خودت باشد و بس. تا بتوانم آنچه را ناراحتم میکند، دور کنم.
با خودگویی میتوانیم روی افکار خودمان کنترل بیشتری داشته باشیم.
برای همه ما شکست، درجا زدن، از دست دادن و رنج اتفاق میافتد.
به قول دیل کارنگی:
چیزهایی که ما داریم، کسی که هستیم، جایی که زندگی میکنیم یا کاری که انجام میدهیم مایۀ خوشحالی یا ناراحتی نیست، آنچه نارضایتی یا خشنودی را رقم میزند افکار شماست.
درد و رنج، دوستان قدیمی جان و تن، صفای روزگار هنگامی که شیرینی هنوز در کاممان است 🙂 واقعا زیبا نوشتی. پس تو هم وضعیت نگاه اطرافیان را به خود دیدی؟ مجنون بودن جزیی از انسان بودن است. میدانی وقتی صحبت میکنیم تازه میفهمیم که آدمیم، گاهی یادمان میرود، به قدری از دریچه چشم دنیا را نگریستهایم و از گوش شنفتهایم که یادمان میرود آنکه آن سوی خیابان راه میرود نیز همچو ما دریچهای دارد رو به هستی. خودمان را سوا میدانیم از آدمیان فقط گویی به زور قبولاندهایم که ما هم از آنهاییم اما فراموش میکنیم یا باور نداریم.
اما با صحبت با خود تازه جوانه فهم تازه میروید که دریغا ما هم آدمیم! تازه درک میکنیم که خود را درک کنیم. تازه میفهمیم آن معلم بزرگ درون ماست نه برون. نه از برون معجزه میشود نه از برون نجاتگری سوار بر اسب یا شاید هواپیمایی میآید. همه و همه ماییم و بس. تازه دریچه را از آن طرف میبینیم گویی چشم در چشم خود دوختهایم که هی جانور آن طرف تو هم آدمی، تو منم و من تویی. گوشمان شنواتر میشود و تجزیه و تحلیل بهتر به سراغمان میآید. و این نعمتی ست که هرکسی دارد اما هرکس جرات استفاده ندارد. واقعا که صحبت با خود شیرین است حتی در تلخی روزگار. و مهمتر که بسی مشکل گشاست.
حتی پیشنهاد میکنم نامه به خودمان بدهیم و فردای آن پاسخش دهیم از منظر بیرون. برای من که به خوبی جواب داد.حسابی چیزهایی میبینیم که قبلا ندیدهایم.
این جملهات را بسی دوسدارم:«این روزها هر بار که موج افکار منفی و ابهام و نگرانیها به سراغم میآید بلند میگویم من تمام کاری که میتوانستهام کردهام و به چیزی که روی آن کنترل ندارم فکر نمیکنم. شاید شعارگونه باشد اما تأثیر آن را واقعاً حس کردهام.»
و چقدر عالی که به این دید رسیدهای. خوشا به حالت. امیدوارم همیشه انقدر پویا باشی و بمانی.
و آن داد کشیدن که عالیست 🙂 بهتر از چوب معلم عمل میکند 🙂
دلتنگ کامنتهای زیبا و پربارت بودم علیرضای عزیز
و این نوشته که خودش یک پست کامله
من نامه زیاد مینویسم. به خودم هم. حتی توی روزنوشتههام هم با خودم گفتگو میکنم و خوشحالم که تو هم نامه مینویسی و احساس خوبی که ایجاد میکنه رو درک کردی.
ممنون که برام مینویسی.
سلام…
میدونی زهرا جان گاهی ما ادم ها یادمون میره که بهترین دوستمون همون دیوونه ایه که توی خودمون داریم !!!
خودگویی همیشه حس خوب برگشتن و رسیدن به خودم رو به من میده انگار که با حرف هات خودت رو تجزیه میکنی تا به نکته یِ خالصی درمورد خودت برسی …
ممنون …
موفق باشی…
قبل از اینکه به مرحله سخن گفتن درونی با خودمان برسیم (به نحوی که صدای آن را دیگران نفهمند)، در دوران کودکی مرحله سخن گفتن بیرونی را میگذرانیم- به نظر پیاژه این سخن گفتن ناپختگی و نارسی را می رساند اما به دید ویگوتسکی این یک روند و مرحله برای رسیدن به سخن گفتن به روش درونی است، و از دید ویگوتسکی کودکان وقتی با مسائل سخت روبرو می شوند از سخن گفتن با صدای بلند با خود استفاده می کنند که اصلا بد نیست بلکه کمک کننده است.
پژوهش ها از ویگوتسکی حمایت کرده اند.
احتمالا بصورت فطری ما از سخن گفتن بیرونی استفاده می کرده ایم (در طول هزاران سال گذشته) و امروزه بخاطر تمسخر دیگران آن را درونی کرده ایم.
گاهی که ناراحتیم یا مساله ای سخت در پیش رو داریم بهتره که هنوز هم از سخن گفتن با خود بصورت بلند استفاده کنیم.
(تجارب شخصی) نشون میدن که موثره.
متن خیلی خوبی گذاشتی-
موفق باشی
از توضیحات و دقتنظرخوبت ممنونم علی جان.
شادکام باشی.