شما هم نگران ایدههایتان میشوید؟
دفترچههای یادداشتم را که مرور میکردم با ایدههایی مواجه شدم که بین کاغذها گیرکرده و مجال بیرون آمدن نداشتهاند تا حالا که دیگر از دهان افتادند.
تیترهای خاک خورده، موضوعات بیاتشده و کلمههایی که حالا دیگر با من غریبه بودند.
خیلی وقتها ایدههایمان را از ترس اینکه ممکن است به شکست منتهی شوند یا اینکه قبل از به بار نشستن از بین برود پنهان میکنیم.
حالا هر ایدهای، از جرقههای نوشتن گرفته تا کسبوکارهای بزرگ.
میخواهیم قبل از اینکه اجرا شوند یا با کسی درمیان بگذاریم خوب آنها را جلا بدهیم و با سطحی صیقلخورده و درخشان در معرض دید دیگران قرار بدهیم.
احتمالاً علاوه بر ترس از شکست، از انتقاد و قضاوت دیگران هم واهمه داریم.
این ترس از کجا میآید؟
اگر ما ایدهها را بازتابی از خودمان، تواناییها، باورها و هوشمان بدانیم به اشتراک گذاشتن آن با دیگران هم اضطرابآور است. درواقع نمیخواهیم قبول کنیم که شاید مسیر اشتباهی را طی کردهایم یا باورهای نادرستی داریم؛ بنابراین ایدهها را پیش خودمان نگه میداریم تا زمانی که مطمئن شویم کاملاً خوب و درست هستند.
اما ایدهها هیچوقت بهاندازۀ کافی خوب نیستند. ایدهها زمانی میتوانند شکل بگیرند و به بلوغ برسند که با دیدگاهها و عقاید دیگران هم ترکیب شوند.
زمانی میتواند به تکامل برسد که برای اجرای آن قدمی برداریم و از مشورت دیگران بهره بگیریم.
به اشتراک گذاشتن ایدهها خیلی مهم است. هر چه آنها را با دیگران در میان بگذاریم بیشتر چکشکاری میشوند و به قدرت میرسند.
وقتی ایدههای ارزشمند، نه تصورات خیالی را افشا میکنیم نهتنها نابود نمیشوند بلکه کمکم قد میکشند و ثمر میدهند.
بازخورد و انتقاد سازنده به تقویت آنها کمک میکنند.
ممکن است با اطلاعاتی که از طریق مطالعه و گفتگو به دیگران کسب میکنیم چشمانداز اولیۀ ایده تغیر کند یا از اساس چیز جدیدی در ذهنمان ساخته شود.
بازخوردی که در مورد ایدهها میگیریم، چه بد چه خوب، مستقیماً متوجه شخصیت ما نیست. هرچند ایدههایی که طرح میکنیم از ما جدا نیستند اما رشد آنها به قدرت گرفتن شخصیت ما کمک میکند.
اگر منتظر بنشینیم تا ایدهای کمکم بپزد ممکن است تمام عمر را در انتظار به سر ببریم.
در عوض مطرح کردن آن با دیگران به فرایند بهبود و کمال آن شتاب بیشتری میدهد.