با آدمهای منفی چهکار کنیم؟
توی زندگی شما چند نفر هستند که مثل شخصیت کارتونی سفرهای گالیور مدام تکرار میکنند: «من میدونم نمیشه؟»
وقتی تصمیم میگیریم رؤیاهای خودمان را دنبال کنیم همیشه هستند کسانی که آنها را تنزل دهند و ارزششان را کم کنند.
حقیقت غمانگیزی که برای همۀ ما اتفاق میافتد.
بااینکه این افراد سعی دارند، خواسته یا ناخواسته، ناامیدی و بیاعتمادی را به دیگران القا کنند اما همین نوع برخورد میتواند نیروی محرکی قدرتمند باشد.
آنها آنچه را در مورد خودشان باور دارند بهسادگی به زبان میآورند؛ بنابراین جملۀ: «تو نمیتوانی» از درون خودشان میجوشد.
وقتی در حوزۀ تحصیل موفق میشویم یا کسبوکار پررونقی داریم، تشکیل خانواده دادهایم، دوستیهای خوبی را رقمزدهایم، شادباشیم یا هر چیزی که در توان آنها نیست یا حداقل برای رسیدن به آن تلاشی نمیکنند موجب میشود منفیبافیهای بیرحمانهشان دامنمان را بگیرد.
ممکن است بعضی حرفها مثل آتشی به جانمان بیفتد و پاهایمان را سست کند و حرکتمان را کند.
اما…
چه باید کرد؟
- برای خشنودی و قانع کردن آنها هیچ کاری نکنیم.
- اگر به راه خودمان ایمان داریم و رؤیاهایمان آنقدر ارزش دارند که برایشان بجنگیم نظرات منفی آنها را نشنیده بگیریم.
- به افرادی که با ما خصومت دارند افتخار کنیم. چرچیل میگوید: اگر دشمنی داری یعنی برای چیزهایی تلاش میکنی، چیزهایی برای زندگی.
بنابراین اگر شروع به ساختن به رؤیاهایمان کردیم و با چنین افرادی مواجه شدیم بدانیم که آنها آمدهاند تا به ما یادآوری کنند که در جای درستی قرارگرفتهایم.
به قول گاندی:
آنها اول شما را نادیده میگیرند، بعد به شما میخندند، سپس با شما مبارزه میکنند؛ و آنگاه شما پیروز میشوید.
شاید دوست داشته باشید این مطلب را هم بخوانید:
ممنونم از مطلبی که گفتین. بحث قشنگیه. حالا یه موضوع دیگه ای که تو ذهنم اومد با این حرفتون اینه که اگه هدفمون جوری باشه که نه فقط چن نفر بلکه یه جامعه بزرگ روبرومون قرار داشته باشه چیکار کنیم؟ یه مثالی که میتونم واسش بزنم اینه که یکی از اهداف خودم اینه که تلاش کنم تا جایی که میتونم توی زمینه تحصیلی و کاری خودم به رفع مشکلات مربوط به گرمایش زمین کمک کنم، ولی وقتی طرف مقابلت میلیونها و شاید چند میلیارد ادم هستن که هیچ امیدی به این مساله ندارن و حرفای منفی زیادی تو این زمینه حتی توی سطح جهانی زده میشه باید چیکار کرد. بنظر شما راه حل چی میتونه باشه
سلام محمد عزیز
با خوندن کامنتت یاد استان حضرت ابراهیم افتادم.
زمانی که ایشون از آتش رد میشدن پرندههایی بودن که قطرههای آب رو توی منقارشون نگه میداشتن و با اینکه آتش به اون بزرگی با قطرههای کوچک خاموش نمیشد اما به اندازه و توان خودشون تلاش میکردن.
من هم فکر میکنم باید تا میتونیم با برنامهریزی و کسب دانش و مهارت در راستای هدفی که داریم تلاش کنیم.
یا به قول مولانا تو چراغ خود برافروز.
با این پست انرژی زا به من یاد دادی که خیلی از افرادی که دور و ورمن هرروز و هر روز دارن به من یاداوری میکنن که در جای درستی قرار گرفته ام..با این حال و با این دیدگاه میشه ازآدم های منفی هم آتو های خوبی گرفت که خودشان هم از آن خبر ندارند!!!