جانِ عزیزِ واژه شوید. نوشتۀ نصور نقیپور
ساده بگویم. نصور نقیپور همان کسی است که پای مرا خیلی جدی به دنیای نوشتن باز کرد و صبورانه همراه من بوده و هست. (+)
دستی به قلم دارد و پس از سالها روزنامهنگاری حالا بهعنوان مدیر و سردبیر تحریریههای آنلاین مشغول به کار است و راهاندازی و توسعۀ برنامههای تحت وب هم از مهارتهای اوست.
مهمانخانه بخش تازهای است در وبلاگ که اختصاص دارد به نوشتههای زیبای دوستانی که خانۀ کوچک مرا مزین میکنند به واژههای نابشان.
خوشحالم که چراغ این مهمانخانه به دست نصور روشن شد و تا زمانی که من هستم و این وبلاگ سرپاست درب اینجا به روی قلمنوشتهای شما باز است.
با هم بخوانیم نوشتۀ نصور عزیز را:
هرکسی مرا صدا بزند جواب میدهم: «جان»
جانِ عزیزِ واژههای این بلاگ اما زهرا شریفی است؛ با خندههایی که مدام میطلبد اخمی کنی و بگویی: «دختر جان سنگین باش» ولی او بیآنکه فهمی از این نهیب کند با دلی که کم هم درد ندارد دوباره و چندباره به این نهیبت میخندد و اینچنین مواجهۀ مدامِ او با مخاطرات و نهیبهای زندگیست که جانِ عزیزِ واژهاش کرده است با رنگ و بوی شعر و کله پاچه.
نیمی از سال دستی که در نوشتن دارد و پایی که به زندگی، یا ضرب دیده یا شکسته است و اینها همه نشان از آن دارد که: «حالِ شاعر خندان ما زیاد هم مساعد نیست.»
با همۀ بیحوصلگی و مشغلههایم نوشتههای بلاگش را که کشف دوبارۀ دنیای اطراف است میخوانم و بیهیچ تعارفی خستگی از تن و جانم میرود و با خودم میگویم: «نویسندۀ این نوشتار قلم به مزدِ خوبیهاست».
این را نوشتهام تا خودش و خوانندههای بلاگش یاد بگیرند مثل نسل ما برای هم پست میهمان بنویسند و مثل انسانهای این چندساله که کمتر به خانههای هم میهمان میشوند با هم غریبه نباشند.
آری؛ در عصری که واژهها، نانوشته مغضوبند زهراهای وب فارسی جانِ عزیز واژهاند و این خوب است.
بنویسید. بنویسید. بنویسید. هزارهزار رؤیا با نوشتنهای شما به دنیای واقعی میآیند و زندگی زیبا میشود…
با احترام و ادب
نصور نقیپور
چه عالی
زهرا جان خیلی ایدهٔ قشنگی بود. رفتم رفقا رو دعوت کنم تا برام بنویسن.
پس از مدتها به وبلاگت اومدم و آهو شکار کردم?
ممنونم زینب عزیزم
مهمانخانهات پر رونق باد