ابزار کار شاعر چیست؟
اگر شما با خواندن شعر بلافاصله به معنای آن پی بردید بدانید که اصل شعر را ازدست دادهاید.
اغلب اوقات با خواندن شعر به عمق آن پی نمیبریم و باید خط به خط، کلمه کلمه، هجا به هجای آن را درک کنیم تا به احساس و اندیشۀ شاعر پی ببریم.
ازآنجاییکه شاعران بهطور مستقیم آنچه میخواهند را بیان نمیکنند شاید بهتر باشد با ابزار کار او آشنا باشیم. چیزهایی فراتر از کاغذ و قلم که ذهن و قلب او به آنها مجهز است.
اندیشه
شاعر شعر میگوید چراکه میخواهد اندیشه یا حکمت یا پیام خاصی را انتقال دهد. شعر میتواند وسیلهای باشد برای شناخت زندگی، طبیعت و درون خودمان.
اندیشۀ نو و بکر ابزاری است که شاعر به کمک آن با مخاطب ارتباط برقرار میکند. وقتی میگوییم بدیع و بکر نه اینکه تابهحال کسی از آن حرفی نزده که البته باوجود جهان پویا و روزگاری که بهسرعت در حال سپری شدن است هرلحظه میتوان حرف تازهای داشت، بااینحال هر شاعر میتواند به مسائل بدیهی و قدیمی نگرش تازهای داشته باشد و با نگاه ویژۀ خود اندیشهاش را به اشتراک بگذارد.
احساس
اگر چیزی درون شاعر را به هم نریزد و درگیر احساسی نشود نمیتواند شعری بسراید. ابتدا باید درد، رنج، عشق، هیجان، شور، شادی، شکست، آرزو یا جنونی وجود او را گرم کند تا کلمهها شعلهور شده و از نهاد او برآیند.
مرحلۀ بعد اما انتقال این احساسات است که اگر شاعر بتواند این کار را بهخوبی انجام دهد یعنی شعر او به بار نشسته. (+)
تخیل
«شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبانی آهنگین شکل گرفته است»
-شفیعی کدکنی
همۀ ما قدرت تخیل داریم و در رؤیا و خیال سیر میکنیم. شاعر اما در خیال خود بین اجزای طبیعت و یا اشیاء ارتباط پنهانی ایجاد میکند که گاهی دور از ذهن است و برای کشف آن باید تلاش کنیم.
شاعر با استفاده از صور خیال مثل استعاره و تشبیه و مجاز قدرت برانگیختن عاطفه و احساس را دارد.
خیالانگیزی شعر را از یک کلام عادی فراتر میبرد.
خیال از اصلیترین عناصر شعر است. اگر نیروی تخیل شاعر قوی نباشد هیچوقت نمیتواند پرواز کبوتر در آسمان را در قالب شعری زیبا بیان کند، یا با رقص کلمات قطرات باران را به تصویر بکشد.
تخیل در شعر یعنی دیدن پدیدههای اطراف با نگاهی متفاوت از انسان معمولی.
آهنگ
شعر بدون آهنگ معنا ندارد. شعر و موسیقی از ازل با هم درآمیختهاند. منظور وزن و قافیه و عروض نیست چراکه شعر نیمایی و آزاد هم خوشآهنگ است و حتی کسی که سواد ندارد یا مفهوم اصلی شعر را درک نمیکند از شنیدن و خواندن آن لذت میبرد.
کلمه
اما باید ظرفی باشد که شاعر تخیل و احساس و عاطفهاش را در آن بریزد و آن کلمه است.
به قول شاملو: «کلمه، خون شاعر است که از نژاد او سخن میگوید و راز تبار او را آشکار میکند. اگر فریبکار دروغزن است یا صمیمی و صادق، این همه از کلامِ او، از یکایک کلماتش، آشکار است. با کلمات، چنین معجزهای است.»
شاید دوست داشته باشید این مطلب را هم بخوانید: