تداعی چیست و چه کمکی به شاعر میکند؟
دوستم امروز میگفت پاکت نامه که میبینم یا حتی تمبر ناخودآگاه تو را به یاد میآورم.
من هم فکر کردم چه چیزی او را به خاطرم میآورد؟ عطر دمنوش اسطوخودوس.
بیشتر دقت کردم.
با صدای جیکجیک گنجشکها به یاد صبح زود و رفتن به مدرسه میافتم. با شنیدن یا دیدن برف سردم میشود. رنگ سیاه عزا و ماتم و گریه و سوگواری را یادآور میشود و چیزهایی ازایندست.
ممکن است صدای گنجشکی که ذهن مرا پرت میکند تا صبح کلاس اول دیگری را جایی دیگر ببرد. برای هرکسی با توجه به درونیات و ناخودآگاه او ممکن است هر مفهوم، کلمه، اتفاق یا صدایی یادآور چیزی خاص باشد.
برخی از موضوعات هم عمومی هستند مثلاً اکثر ما با دیدن اتوبوس، چمدان و کاسۀ آب مسافر و سفر را به خاطر میآوریم. یا حتی با دیدن ظرف شلهزرد به یاد سفرۀ افطار میافتیم. همینطور تنگ ماهی قرمز و عید، نقل سفید و عروسی و…
تداعی درواقع همین است. دهخدا در تعریف تداعی میگوید: «یکی از اعمال نفس که بدان تصور یک معنی، معنی دیگر را به خاطر آرد»
یعنی مفاهیمی مربوط به هم که خیال ما را به حرکت درمیآورد. اینکه اتفاقی بیرونی حسی آشنا را درون ما بیدار کند.
گاهی هم یک کلمه بیشتر از یک موضوع و مفهوم را در ذهن ایجاد میکند. رنگ سیاه را مثال زدم. چه چیزهایی را همراه خود میآورد؟ تاریکی، ماتم، غم، عزا، ترس، زلف یار، سرمه، شبق، شب و پلیدی.
به قول اسماعیل امینی: «تداعی مانند یک نقطۀ جوهری که بر کاغذ کاهی بیفتد، بهسرعت گسترده میشود و رگهها و شاخههایش، ذهن را با خود به اینسو و آنسو میبرد»
بسیاری از شاعران ما با استفاده از تداعی شعرهای زیبایی سرودهاند که مخاطب را هم درگیر میکند و هم به وجد میآورد.
هر چه تداعیها عام نباشد و ذهن خواننده را به چالش بکشد سرودۀ زیباتری رقم میخورد. گاهی از تداعی برای ارتباط ابیات با هم استفاده میشود؛ یعنی یک نوع پیوستگی و درهمآمیختگی در شعر به وجود میآید.
تقی پور نامداریان میگوید: «تداعیها سبب میشود تا خواننده از راه کلمات یا تصویر و معنی و محتوای بعضی ابیات، به مفاهیم مشابه در سایر آثار منتقل شود و از این طریق بخش وسیعتری از حادثۀ ذهنی شاعر را دریابد.»
شبی دل را به تاریکی ز زلفت بازمیجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی بازمیخوردم
همۀ ما وقتی حرف از زلف به میان میآید سیاهی آن را به خاطر میآوریم. در این بیت حافظ گرچه صفت سیاهی به زلف نسبت داده نشده اما کلمات شب و تاریکی آن را در ذهن ما تداعی میکند.
تکیه چون میزنم بر صنوبر
از تو بالا بلا مینویسم
با شنیدن صنوبر ناخودآگاه بلندی آن به ذهنمان متبادر میشود که در این بیت شیون فومنی به زیبایی مشهود است.
تداعی یکی از عناصر مهم خیالانگیزی در شعر است که بهخوبی ناخودآگاه فردی و اجتماعی شاعر را نشان میدهد و بهوسیلۀ آن میشود جهانبینی شاعر را ردیابی کرد.
تداعی میتواند نشانۀ تجربۀ شخصی یا الهام باشد که ریشه در تخیل فرد دارد.
شاعر در سرودههای خودش میتواند با شکستن تداعیهای کلیشه و رایج به نوآوری بپردازد.
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
در ذهن ما پریشانی همیشه با زلف همراه است اما حافظ پریشان را به بخت نسبت داده که خود تداعیکنندۀ پریشانی زلف هم هست.
در نهایت با بهکارگیریهای تداعیها میتوانیم تصاویر زیبایی در شعر بیافرینیم.
وقتی از کنار کلمهها، تصاویر، صداها و اتفاقات روزمره به راحتی نگذریم و هر چه در ذهنمان تداعی میشود را بنویسیم می توانیم قدرت تخیل خودمان را پرورش دهیم.