چرا خواندن نمایشنامه مهم است؟
برای رفتن به خانۀ آدمهای کتابخوان، یا حداقل آنها که کتابخانهای هرچند کوچک دارند اشتیاق بیشتری دارم.
دیروز که مهمانِ برادرم بودم از میان کتابها «عروسی خون» اثر فردریکو گارسیا لورکا را برداشتم و شروع کردم به خواندن. دلیل اصلی و اولیۀ انتخاب این نمایشنامه این بود که به خاطر حجم کم آن در مدتزمان کوتاهی که آنجا بودم تمام میشد.
اما بعد از خواندن این کتاب و با توجه به چند نمایشنامۀ دیگر که قبلاً خوانده بودم نکاتی به ذهنم رسید که فکر کردم شاید شما را هم به خواندن نمایشنامه ترغیب کند.
نمایشنامهها شامل گفتگوهایی هستند با توضیحات کوتاه برای توصیف صحنه. ازآنجاکه برای اجرا نوشته میشوند توضیحات اضافه و مطول ندارند. شاید همین یک مورد شروعی برای علاقهمندی به نمایشنامه شود.
اصل و پیشبرندۀ نمایشنامه همین مکالمات هستند.
نمایشنامه یک داستان عینی و بیرونی است چراکه مخاطب میبیند و آن را حس میکند به همین دلیل میگویند «نمایشنامه اتفاق میافتد.» پس پرداختن به امور ذهنی ضرورتی ندارد.
مثلاً در نمایشنامۀ عروسی خون چنین است:
پیشخدمت: (ضمن شانه زدن) خوش به حالت که عروسی میکنی و میتوانی مردی را دوست داشته باشی…
یعنی طوری نوشته میشود که خواننده تصویر را در ذهن خود بدون ارائه جزئیات ملموس بسازد.
برخلاف داستان در نمایشنامه جزئیات زیادی وجود ندارد و یک شخصیت یا فضا در ابتدا معرفی شده و تا پایان دیگر توصیف نمیشود؛ بنابراین باید یک تصویر ذهنی پایدار ایجاد کنیم و تا انتها با خود همراه داشته باشیم. موقع خواندن «مرغ دریایی» چخوف نام شخصیتها را روی کاغذ نوشته بودم تا وقتی پیش میروم میان آن همه اسامی سخت گُم نشوم. از طرفی هم میتوان تصور کرد که جای آنها چه کسانی میتوانند قرار بگیرند؟ با چه لحنی؟ چه نوع حرکاتی؟ چه صدایی؟ و…
همۀ این موارد نمایشنامه را به یک نوشتۀ چالشبرانگیز تبدیل میکند و قدرت ذهن ما را افزایش میدهد.
علاوه بر شخصیتها برای توصیف زمان و مکان هم باری روی دوش نویسنده نیست چراکه مسئولیت آن بر عهده متصدیان اجرایی نمایش است.
این موضوع حساب نمایشنامه را از شعر و داستان جدا میکند.
در بعضی نمایشنامهها یک پیشینه و زمینۀ تاریخی وجود دارد که با دانستن فضایی که نمایشنامه روی آن پیاده شده درک بهتری از قصه خواهیم داشت.
من به تئاتر علاقۀ زیادی دارم. چند بار پیش آمده که بازی هم کردهام و جذابترین بخش آن، چه هنگام تماشا و چه بازی، دیالوگها و برخوردهای کلامی شخصیتهاست.
خواندن نمایشنامه هم چنین لذتی دارد و فکر میکنم در گفتگوهایم تأثیر زیادی داشته.
یعنی به مهارت ارتباطی ما هم کمک زیادی میکند.
پس لطفاً در خانههای خود، حتی اگر کتاب نمیخوانید، کتابخانه داشته باشید.
با سلام
به محض اینکه وارد سایت شما شدم رفتم سراغ دسته بندی و موضوع کتابخوانی رو انتخاب کردم. چون میخوام خواندن نمایشنامه رو شروع کنم و تا الان هیچی نمایشنامه نخوندم، تیتر نمایشنامه باعث شد بیام و نوشته شما رو بخونم.
مرسی که راهنماییم کردید
بهم پیشنهاد شد برای شروع” اثبات” از دیوید اوبرن و “مرغابی وحشی” از هنریک ایبسن رو بخونم… شما نظرتان چیه؟
سلام
خیلی عالیه، خوندن نمایشنامه واقعا لذتبخشه.
متأسفانه دو نمایشنامهای که بهتون معرفی شده رو نخوندم.
مرغ دریایی چخوف رو پیشنهاد میکنم.
سلام خیلی از مطالب شما استفاده کردم . مخصوصا که امسا ل در کنکور سراسری هنر آزمون عملی برای ادبیات نمایشیثبت نام کردم . البته رشته من تجربی بوده و فقط کتاب خلاقیت نمایشی رو خوندم . اگه ممکنه منو راهنمایی کنید که برای آزمون عملی ادبیات نمایشی چطور آماده بشم . از لطفتون ممنون می شم .
سلام سوگل عزیزم
خوشحالم که دوست داشتی مطلب رو
متأسفانه من تخصصی در ادبیات نمایشی و نمایشنامهنویسی ندارم و این مطلب رو هم به عنوان مخاطب نمایشنامه نوشتم.
با این حال ترغیب شدم که حتماً توی این موضوع مطالعه داشته باشم.
نمایشنامه توصیه ارزشمندی برای پیگیری هستش من تا به حال نمایشنامه نخوندم و همچنین تا به حال توی یزد تئاتر خوبی برگزار نشده که حداقل من ازش خبر داشته باشم ولی فکر میکنم از یک جایی باید شروع کنم و درمورد نمایشنامه و تئاتر بیشتر مطالعه کنم … این کار هم رفت توی لیست کار هایی که نم نم دارم برای انجامش برنامه میریزم ممنون
ستاره جان
خوندن نمایشنامه دیدت رو نسبت به خیلی چیزها عوض میکنه. حتما شروع کن و بهم بگو که دوست داشتی یا نه.
موفق باشی دختر پرانرژی.
سلام
خیلی خوب نوشتی زهر ا ؛ من این تناقض را دقیقا بعد از اینکه نمایشنامه هملت را خواندم و تئاترش را رفتم متوجه شدم ،آنقدر صحنه ها برام ناآشنا بود که بعد از دیدن تئاتر میخواستم دوباره به کتاب مراجعه کنم و ببینم چه جیزی را از قلم انداختم و متوجه شدم که چطور دو نفر با خواندن یک نمایشنامه دو شکل متفاوت از یک ادم را با یک ویژگی اخلاقی در ذهن خودشان تصویر سازی میکنند و انجا فهمیدم آدم های مرکبی با واقعیت تصویر زنده کمی متفاوت است.