من کز وطن سفر نَگُزیدم به عمر خویش
سفر نمیروم. حالا که فکر میکنم میبینم تعداد سفرهایی که در این سالها رفتهام به انگشتان دست نمیرسد و برای این کار هیچ دلیل و قصهای ندارم. فقط هیچوقت پیش نیامده دلم سفر بخواهد مگر اینکه دلتنگ دوستی باشم و او از من دور و من بخواهم جادهای طی کنم برای دیدنش. بیاعتنا به سعدی که میگوید: «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی» یا تشر عطار که «زین ابر تر چو باران بیرون شو و سفر کن/زیرا که بی سفر تو هرگز گهر نگردی»
چند روز است که این شعر حافظ در ذهنم میچرخد و بر زبانم جاری است: «به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار/که از جهان رَه و رسم سفر براندازم»
ناخودآگاه هر چه از سفر و رفتنها و نیامدنها خوانده و دیده بودم پیش چشمم آشکار شد. چه دلها که نسوخته از فراق و چه عشاقی که به دنبال محمل زار نَگریستهاند. آنکه میرود چه چیزی باقی میگذارد از خودش و چه میبرد با خود چنانکه وحشی آه میکشد: «آه تا کی ز سفر بازنیایی باز آ/ اشتیاق تو مرا سوخت، کجایی باز آ»
«ای سفرکرده، دلم بیتو بفرسود، بیا/غمت از خاک درت بیشترم سود، بیا»، غم رفتنها و درد نیامدنها را اوحدی اینطور به شعر کشیده و بعدازآن هم مستأصل و ناامید به دنبال خبر است «هیچکس نیست که از یار سفرکردهٔ من/برساند خبری خیر و دلم شاد کند»
انتظاری که اگر پاسخی در پی نداشته باشد سوی چشم را میگیرد و تا چه شود و کِی رِسد پیراهنی که نور بتاباند به بیرمقیِ نگاه مانده بر در.
محتشم انگار جهان را بییار نمیخواهد که میگوید «سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم/کجائی ای گُل گلزار زندگانی من» و چنین آرزوی همراهی او را دارد: «کاش بردی همره خویشم که گردانیدمی/در بلاهای سفر خود را بلاگردان او»
نمیدانم چه میگذرد که اگر اویی که باید باشد چمدان دست گیرد و کفش سفر به پا کند انگار که شهر تُهی میشود از آدم.
شِکوه میکند حافظ که «یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد/به وداعی دل غمدیدۀ ما شاد نکرد» و از پسِ گِله دعا: «آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست/هرکجا هست خدایا بهسلامت دارش»
سعدی که مرد سفرهای طولانی است چه میگوید وقتی از او میپرسند: «سعدی دگربار از وطن عزم سفر کردی چرا؟» پاسخ میدهد «از دست آن ترک خطا یرغو به قاآن میبرم»
رفتنها همیشه سخت بودهاند و تلخ و اگر بیبازگشت باشند و طولانی زهری به جان میاندازند ابدی.
همیشه رفتن و رفتن ز آمدن چه خبر؟
ز آمدن چه خبر زهرای عزیز
کاش دوباره بیای اینجا و بنویسی.
🙂