ما آدمهای بیهویت
کهشکان بیستاره: «سلام، میشه راجع به متن من نظر بدین»
b.n123: «سلام، خوبی؟»
(: «سلام زهرا منو یادت میاد؟»
و….
تقریباً هر روز پیامهایی دارم از آدمهایی بدون اسم و تصویر مشخص که یا مرا میشناسند یا نه اما من هیچکدام را به خاطر نمیآورم. یعنی نشانه و شاخصی برای یادآوری وجود ندارد. من از تصویر یک گل یا یک بیت شعر یا هر چیز دیگری و چند تا عدد و رقم و کلمههای نامفهوم چه چیزی میتوانم دریافت کنم؟ حالا فارغ از متن پیام که در آن هم دریغ از ابراز آشنایی و دوستی.
این روزها که بیشتر زندگی و کار و ارتباطات ما در شبکههای اجتماعی میگذرد و دیگر حتی نمیتوان اسم مجازی را روی آن گذاشت چرا که بخشی از زندگی ما شدهاند، چرا هویت و اسم و رسم خودمان را میپوشانیم؟
بالاخره یا میخواهیم مخاطب ما را بشناسد یا نه. این طوری انگار کمین کردهایم پشت یک پوشش سخت و دیگران را میپاییم و نگران دیده شدنیم.
من همان زهرای دنیای واقعی هستم و اینجا هم همانم. با اسم و عکس و یک تصویر واقعی مینویسم و پای تمام حرفهایم هم میایستم. اما وقتی با چنین افرادی مواجه میشوم انگار یک نفر از پشت یک دیوار بتنی بزرگ با من حرف میزند که هیچ راهی برای شناخت او ندارم. هر چند معمولاً چنین پیامهایی را پاسخ نمیدهم اما از اینکه سعی در دور نگه داشتن و پنهان شدن داریم ناراحتم.
بله من هم سالها به اسم هیاهو نوشتم و با همان اسم در فعالیتهای مجازی شرکت کردم اما خیلی زود پی بردم که اگر میخواهم بنویسم بهتر است خودم باشم و بار تمام چیزی که مینگارم را چه سبک و چه سنگین به دوش بکشم.
آدمهای واقعیِ دنیای مجازی باشیم. دلیل اینکه با هویت نامشخص فعالیت میکنیم اگر ترس و تردید و شک و ابهام و تاریکیِ درون یا هر چیز دیگری باشد نقابی تعبیر میشود که ما را نازیباتر از آنچه هستیم نشان میدهد.
خیلی زیبا بود به فکر فرو رفتم…
فرقی نداری زهرا یا هیاهو.. روح کلمات و معنی آنها شما و افکارتان رو معرفی میکنه. ولی همینکه فکرمیکنین به اسم خودتان بنویسید یک جور مسولیت بدوش شماست برام جالبه اگر اینکه به اسم خودتان بنویسید وادارتون میکنه که با فکر بیشتر بنویسید فبها به اسم خودتون بنویسید..