آیا غلطهای املایی مهم است؟
مشغول خواندن پروپوزال یکی از دوستانم بودم که در دو خط پنج غلط املایی دیدم. وقتی از او پرسیدم حتی نمیدانست معنی این کلمهها چیست و اصلاً چرا آنها را به کار برده. از روخوانی هم عاجز بود.
چند وقت پیش هم که متنهای ارسالی مخاطبان کانال را مرور میکردم به کلماتی رسیدم که غلط نوشتن آنها معنی جمله را کاملاً تغییر داده بود.
غلطهای املایی در روند یادگیری و نویسندگی نباید دستوپای ما را ببندد و مانع خلاقیت شود. اما این مسأله فرق دارد با نوشتههای کاملاً رسمی و آنهایی که برای انتشار آماده میشوند. گاهی همین اشتباهات ساده موجب کژفهمی و دور شدن از موضوع اصلی متن میشود.
فرض کنید همین نوشتۀ وبلاگ من پر از غلطهای املایی باشد، توی ذوق نمیزند؟
اما چه باید کرد؟
سادهترین و بهترین راه خواندن نوشتههای مختلف و دیدن کلمههاست. هر چه بیشتر بخوانیم چشممان با واژههای مختلف آشنا میشود یا حداقل شکل ظاهری آنها در ذهنمان خواهد ماند.
لازم نیست حتماً رمانها و داستانهای فاخر بخوانیم هرچند تأثیر بیشتری دارند اما روزنامهها و مجلات و نوشتههایی از این دست هم میتواند کمک کند. مهم این است که با کلمهها و جای قرار گرفتنشان در جمله آشنا شویم. من کلاس اول ابتدایی یا حتی قبل از شروع مدرسه مدام روزنامه میخواندم و حالا تأثیر مثبت این کار را بیشتر درک میکنم.
اگر بخواهیم جدیتر به این مسأله بپردازیم و درستنویسی دغدغۀ ما باشد پیدا کردن معنای واژه و جملهسازی با آن یک تمرین مفید است. به این ترتیب جایگاه کلمه در جمله نیز برای ما عیان میشود.
به رونویسی هم که از دوران مدرسه تأکید زیادی میشد. نوشتن کلمات نه به آن سبک، که یک صفحه و دو صفحه تکرار کنیم بلکه جایی برای ذخیرۀ آنها داشته باشیم تا زمانی که در تنگنای واژه قرار گرفتیم از بایگانی چاره جوییم.
ورق زدن لغتنامه یا حالا که دسترسی به اینترنت راحت است سرچ کلمه در گوگل هم راهی برای آشنایی با واژههای جدید و شیوۀ درست نوشتن آنها است.
حرف من این نیست که برای نوشتن یک متن ساده یا علمی از کلمههای عجیبوغریب استفاده کنیم؛ خوب است برای انتقال بهتر موضوع به مخاطب، مواظب غلطهای املایی باشیم. ما همراه نوشتههای خود نیستیم تا هر جای کار که لنگید توضیح ارائه کنیم.