۷ دلیل ساده برای خندیدن
این پست را برای پاسخ به سوالی نوشتهام که این روزها زیاد میشنوم.
«چرا دختری که همیشه میخندد؟»
نوشتۀ زیر شاید شعارگونه باشد اما چیزی است که با دلوجان حس کردهام و از پس روزهای سخت و تلخ و سیاه، که مرا به جنگیدن برای زندگی واداشت برآمده است.
۱
در گذشته نماندهام. بار سیاهیها را به دوش نمیکشم و با انبانی از روشنیهایی که از روزهای دور جمع کردهام پیش میروم.
۲
ناامید نیستم. حتی وقتی از پا میافتم هم بدون جستجوی عامل بیرونی، چه برای مقصر شمردن و چه بهانهای برای بلند شدن، راهم را پر انرژیتر ادامه میدهم.
۳
روزنههای امید را میشناسم. از هر اتفاق سخت و سهمگین یک راه شیرین پیدا میکنم و از همانجا خودم را نجات میدهم. به هیچ چیز لعنت نمیفرستم و دنیا را زیبا میبینم.
۴
خوشیهایم به هیچ چیزی متصل نیست و دلم خوش است به شادیهای کوچک اما جاندار. گاهی با خواندن یک جملۀ ظاهراً معمولی از یک قصه یا شعر از ذوق میمیرم و تا مدتها شادم.
مثلاً به این جمله دقت کنید: «فردا اربعین بود»، همین سه کلمه دو هفته است که مرا سر ذوق نگه داشته.
۵
غم و غصه را نادیده نمیگیرم. انکار نمیکنم و سرکوب. به وقتش غصه هم خوردهام، اشک هم ریختهام، با غم هم زیستهام. اما نگذاشتم اینها در من تهنشین شود و همراه من بماند.
۶
برای خندیدن به دنبال بهانه نیستم. گاهی شنیدن یک موسیقی هم میتواند مرا به خنده بیاندازد شاید عجیب باشد اما واقعی است.
۷
سختگیر نیستم. با مسائل دشوار خیلی راحت برخورد میکنم و سعی در برخورد منطقی و فکرشده دارم و غالباً نتیجۀ خوبی گرفتهام. بررسی هر چیزی از زوایای مختلف و گاهی فاصله گرفتن از آنها به من فرصت بازیابی میدهد.
درود بسیار … ان شاء الله همیشه خندان باشی….
بامطلبی باعنوان کلید خاموش کردن چراغ بیش از حد فکرکردن است، آپم .
خوشحال می شوم ببینید و ازنظرات سازنده تون بهره مند شوم.
سلام ممنون از لطفتون.
حتماً میبینم.