در دنیای کتابها قدم بگذار
هانیۀ عزیزم
به تو گفتم کتاب بخوان.
وقتی هم سن و سال تو بودم هر روز یک کتاب میخواندم. برایم بیشتر تفریح بود تا کاری برای یادگیری. کنار “کیهانبچهها” و “گلآقا” و “پوپک” و “دوچرخه” هر روز قصه میخواندم نه رمانهای پوچ و به دردنخور. آن روزها مثل حالا برای خرید کتاب شرایط مناسب نداشتیم اما من تمام روزم را در کتابخانه میگذراندم.
در شهر کوچک ما کتابفروشیِ زیادی نبود و من برای اینکه لذت خواندن قصهها را با دوستانم شریک شوم و رویای داشتن یک کتابفروشی بزرگ هم محقق شود نخستین گام را برداشتم. در جعبهای کتابهایم را به سیاق کتابخانه شماره زدم و چیدم و توی کلاس کوچکمان یک کتابخانۀ سیار راه انداختم.
هر روز دهها قصه مینوشتم و برای مجلههای کودک و نوجوان ارسال میکردم که هیچکدام هم هیچوقت چاپ نشد. اما من دست از کار نکشیدم و برای خودم مجلههای کاغذی درست کردم و قصههایم را به دوستانم میدادم.
شاید هیچوقت یک داستاننویس نشدم اما قصهگویی را بلدم، کتابفروشی بزرگی ندارم اما کتابخانهای کوچک تمام دنیای من شده است.
اینها را گفتم که بدانی کتاب خواندن با ما چه میکند؟
وقتی بیشتر و بیشتر کتاب میخوانیم حداقل فایدۀ آن گسترش دایرۀ واژگان است، طوری که برای یک خط نوشتن یا چند کلمه صحبت کردن به مشکل برنمیخوریم. به تبع آن اعتماد به نفس ما هم افزایش مییابد. دیگر برای ارتباط با اطرافیان نگران موضوع گفتگو نیستیم و همین به رشد خلاقیت کمک میکند.
وقتی زمان مشخصی را به مطالعه اختصاص میدهیم خودبهخود نظم فردی ایجاد میشود و دیگر نمیتوانیم یک روز را بدون کتاب خواندن سپری کنیم.
ذهن پویا و فعال قدرت تجزیه و تحلیل بیشتری دارد و در این صورت تشخیص الگوها و آنالیز آنها راحتتر میشود. کتاب خواندن این شرایط را ایجاد میکند.
پیشنهاد من این است:
از نثر فارسی شروع کن.
جلال آلاحمد، هوشنگ مرادی کرمانی، صادق چوبک، سیمین دانشور، ابراهیم گلستان و …
بخوان و یاد بگیر. قصههای زیبای فارسی به تو کمک میکند که بهتر بنویسی و عمیقتر فکر کنی و دنیای اطراف خود را بیشتر بشناسی و بفهمی. هر چه پیش رفتی کمکم کتابهای خارجی را هم بخوان.
هانیه جان، کتاب خواندن تو را متعالی و متمایز میکند. این لذت عجیب و شگرف را دست کم نگیر.
بهترین تصویری که از دوران کودکی دارم مربوط به وقتیه که پستچی جمعه به جمعه در خونه رو میزد و کیهان بچه ها برام میاورد .