نویسنده: زهرا شریفی

مانعی به نام حرف مردم

همۀ ما حق داریم کاری را انجام دهیم که دوست داریم و از آن لذت می‌بریم. این کار بدون توجه به سنت‌ها و عقاید نادرست ضروری است. تلاش برای خوشبختی و سعادت، هیچ نیازی به قضاوت و انتقاد دیگران یا تحمیل اراده و نظر ما به آن‌ها ندارد. اما افسوس که در این راه چیزی

چرا باید فارسی بخوانیم؟

پیش‌نوشت: همواره معتقدم که نه تنها برای طی کردن مسیر نوشتن، بلکه برای فن بیان، گفتگوهای روزمره و به دنبال واژه نبودن حین صحبت کردن و… باید نثر و شعر فارسی را جدی بگیریم. اما آیا چون ما فارسی زبانیم دیگر نیازی به یاد گرفتن آن نداریم؟ به گمان من اینکه فکر می‌کنیم چون فارسی

شوهر من نویسنده است

  قسمت اول:   از بچگی دلم می‌خواست با یک نویسنده ازدواج کنم برای همین هم همیشه آن‌ها را زیر نظر می‌گرفتم که ببینم کدامشان به درد زندگی می‌خورند. زندگی با مردی که قصه دارد و توی ذهنش هزار تا کهکشان و توی سرش یک آسمان آبی با تکه‌های سفید ابر شگفت‌انگیز است. ?مثلاً من

آیا یک دوست همیشگی می‌خواهید؟

فکر می‌کنم حالا بعد از نوشتن بیش از ۹ ماه صفحات صبحگاهی بتوانم از تجربیاتم راجع به آن بگویم. از مزایای نوشتن صفحات صبحگاهی بسیار گفته‌اند و حتماً زیاد هم شنیده‌اید. می‌خواهم از مسیری که طی این ماه‌ها طی کرده‌ام بنویسم. شاهین کلانتری گفت: بنویس و من برای اولین بار بدون هیچ سؤال و واکنش

کاهش درد در شب طولانی تیزدندان

  از آسیب مجدد به پا، درد امانم را بریده بود و نیمه‌شب نمی‌دانستم برای التیام آن چه کار کنم. نوشتن، بستن چشم‌ها و فکر کردن، چرخیدن بین کانال‌های تلگرامی، پشت سر هم شعر خواندن و… هیچ‌کدام تأثیری نداشت. نه می‌توانستم تکان بخورم و نه کاری انجام دهم که مرا آرام کند. مستأصل و ناامید،

نقش شعر در مسیر نویسندگی

  نزدیک به یک ماه است که هر روز با دوستان کلاس نویسندگی شعر می‌خوانیم. این نوع خواندن شعر برای من که از کودکی با شعر زندگی کرده‌ام لذتی متفاوت دارد. با وسواس بیشتری شعر می‌خوانم، با دقت بیشتری انتخاب می‌کنم و برای به اشتراک گذاشتن آن شوق و هیجان بیشتری دارم. اما چرا هر

با استعدادترین دختر جهان

چند روز پیش در نشست گفتگو دربارۀ کتاب «طرز فکر» در مدرسه۱۰ در خصوص تفکر رشد و تفکر ثابت صحبت شد و آن جا بود که دیدم همه از موضوعی واحد به نام استعداد حرف می‌زنند. راجع به اینکه همیشه افراد از دوران کودکی به بهانه نداشتن استعداد از کارهایی که دوست داشته‌اند، باز مانده‌اند

جهان بدون ادبیات

  من از جهان بدون ادبیات می‌ترسم. جهانی بدون شعر، بدون غزل، بدون عشق و بدون راز. جهان مطلق، پر آشوب و پر از خشم. جهانی بی‌نیاز از اشک و خاطره. آن‌جا که کلمه‌ای نباشد تا عاشقانه‌ها سطر شوند‌، نامه شوند، شعر و غزل شوند و سوی یار روانه. بدون ادبیات کجای فلسفه، ریاضی، منطق

داستان کوتاه بخوانیم

  عموماً به افرادی که به کتاب خواندن علاقه دارند اما به هر دلیلی این کار را به تعویق می‌اندازند و البته دلیل اصلی آن‌ها کمبود وقت است، پیشنهاد می‌کنم داستان کوتاه بخوانند. شروع مسیر کتابخوانی با داستان کوتاه به دلیل اینکه به زمان زیادی نیاز ندارد بهانه کمبود وقت را خنثی می‌کند. می‌توانیم در

هجرت کن، برو

پیش‌نوشت: پست‌های «مسیر من» را به درخواست سینا شهبازی عزیز می‌نویسم که به دنبال یافتن مسیر زندگی‌اش است. وقتی درسم در مقطع کارشناسی تمام شد و از بروجرد دوست‌داشتنی به شهر و دیار خودم برگشتم دنیایی آرزو و رؤیا ذهن مرا پر کرده بود. سرشار از امید بودم و انگیزه. برگشتم که طرحی نو در زندگی‌ام