شما هم هیچ کاری انجام نمی‌دهید؟

مسئله‌ای که خیلی از افراد ازجمله خود من با آن مواجه هستند این است که همه می‌دانیم چه کارهایی باید انجام دهیم، برای خوشبختی به چه ابزاری لازم داریم و پا در کدام راه‌ها بگذاریم و چه چیزی باعث رشد ما می‌شود، می‌دانیم که چه زمانی و کجای زندگی‌مان باید چه کارهایی انجام دهیم اما هیچ‌وقت یا خیلی دیر دست به عمل می‌زنیم.

ازآنجاکه این موضوع ذهن مرا درگیر کرده و به آن مبتلا هستم تصمیم گرفتم کمی راجع به آن بنویسم.

ترس

فکر می‌کنم یکی از عوامل این پا و آن پا کردن برای انجام کارها ترس باشد. وقتی رؤیای انجام کاری را در سر می‌پرورانیم قطعاً می‌دانیم که ممکن است موانعی سد راه ما باشد یا در میانۀ کار با مشکلات زیادی روبرو شویم و همین باعث ترس از اقدام برای شروع کار می‌شود.

بنابراین یک نقشۀ ترسناک از چیزی که می‌خواهیم ترسیم می‌کنیم و با تمام قوا سعی به راضی کردن خودمان داریم که نه نباید این کار را انجام دهم.

هزاران دلیل برای اینکه نباید کار موردنظر را شروع کنیم می‌تراشیم و ناتوانی‌های خودمان را پررنگ جلوه می‌دهیم که بله من اصلاً در حد و اندازۀ این کار نیستم.

اما چیزی که من به آن رسیدم این است که همه به‌نوعی با این ترس‌ها کلنجار می‌روند اما کسانی موفق می‌شوند که وحشتی که درونشان لانه کرده را از بین ببرند.

چراکه هر چه این ترس بیشتر با ما بماند روی تمام فعالیت‌ها و روند زندگی تأثیر می‌گذارد.

با برداشتن اولین گام، هرچند کوچک، خواهیم دید که ترس توهمی بیش نبوده.

کمال‌گرایی

وقتی این وبلاگ را راه‌اندازی کردم برای انتشار اولین نوشته روزها با خودم درگیر بودم، فکر می‌کردم حتماً باید یک پست عجیب‌وغریب بنویسم برای وبلاگی که هیچ مخاطبی ندارد. علاوه بر ترس از خوب نبودن، کمال‌گرایی که آن روزها نمی‌دانستم چیست، هم با فشار خودش جلوی مرا می‌گرفت؛ اما وقتی به هر جان کندنی اولین نوشته را روی وبلاگ گذاشتم دیدم که مدام دلم می‌خواهد بنویسم و ایده‌ها با جریان خیلی تند به سمتم سرازیر شدند. بعد کم‌کم نواقص سایت را برطرف کردم و به‌مرور به چیزی که در ذهن داشتم نزدیک‌تر شد و این نکته تا ابد در ذهنم ماند که انتظار برای کامل شدن هر چیزی گاهی ممکن است یک‌عمر طول بکشد.

فکر می‌کنیم کمال‌گرایی ما را به اوج می‌رساند درحالی‌که مانع اصلی پرواز است.

موفقیت فقط با حرکت، شکست، تکرار و امید حاصل می‌شود.

نکته‌ای که در مورد کمال‌گرایی وجود دارد این است که اگر زمانی حرکت ما کند شد یا متوقف شدیم به این معنا نیست که باید کار را رها کنیم. کاهش شتاب به معنای شکست نیست درواقع یعنی باید آرام اما پیوسته پیش برویم.

دور باطل

گاهی اوقات بیشتر زمانمان را صرف فکر کردن به چیزی می‌کنیم که قرار است روزی اتفاق بیفتد اما دست به عمل نمی‌زنیم. انگار در یک دور باطل می‌افتیم. چرخه‌ای که مدام تکرار می‌شود. فکر کردن، نقشه کشیدن و عمل نکردن.

شاید برای رهایی از این وضعیت بهتر است زمانمان را مدیریت کنیم و با برنامه‌ریزی اوقاتی از روز را به کار موردعلاقه‌مان اختصاص دهیم.

رؤیاهای بزرگ را به تکه‌های کوچک تقسیم کنیم و بلافاصله وارد عمل شویم.

برای مثال یکی از این گام‌ها می‌تواند مطالعه و کسب مهارت‌های موردنیاز برای ادامۀ مسیر باشد.

کمبود اطلاعات

اما اینجا ممکن است دچار اشتباه هم بشویم؛ یعنی با خودمان بگوییم باید مطالعه کنم و وقتی اطلاعاتم کامل شد بعد زمان اقدام است؛ یعنی کمبود اطلاعات را هم بهانه‌ای می‌کنیم برای اینکه کمی عقب‌تر برویم.

درحالی‌که می‌توانیم هم‌زمان با انجام کار و کسب تجربه دانش تئوری خودمان را هم افزایش دهیم.

تأیید دیگران

گاهی هم به دنبال تأیید دیگرانیم. چه یک نوشتۀ ساده برای وبلاگ باشد چه راه‌اندازی یک کسب‌وکار بزرگ. منتظریم تا یک نفر بگوید بله چه ایدۀ قشنگی تا با انگیزه شروع به کار کنیم.

اما چیزی که درواقع ما نیاز داریم کار کردن روی ایده و ایجاد یک طرح اولیه است و بعد بازخورد.

هیچ‌کسی بهتر از خودمان ما را نمی‌شناسد. بهتر است هر کاری که فکر می‌کنیم درست است را انجام دهیم. ولی این کار یک جا نشستن و رؤیابافی نباشد.

 

کانال تلگرام چگونه شاعر شویم؟

۱۰ نظر

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *