چرا نویسندگان از استعاره استفاده می‌کنند؟

دو روز پیش فرصتی دست داد تا به استاد راهنمای عزیزم، که برای ما فقط یک استاد دانشگاه نیست، که دوست و مشاور هم هست و هر لحظۀ کنار او نشستن درس زندگی است، باشم.

میان صحبت‌هایمان بحث کشیده شد به داستان و قصه‌گویی و بعد هم استعاره و ارتباط آن‌ها به هم.

گفتم شما علاوه بر اینکه داستان‌گوی خوبی هستید می‌توانید کل مباحث اقتصاد را با استعاره‌های جذاب و شنیدنی به ما بفهمانید.

با استاد راهی کلاس توسعه شدم. یک سال بعد از دفاع از پایان‌نامه حالا می‌خواستم دوباره روی صندلی‌های خشک و آزاردهندۀ دانشگاه بنشینم.

در آن دو ساعتی که محوِ درس دادنِ استاد بودم با چند تا استعارۀ جذاب آشنا شدم که می‌توان همه‌جا به کار برد.

از بحث کیفیت و خواستگاری تا اقتصادی که به ساختمان تشبیه شد. از مدیریت صحیح ترکیدن لولۀ آب تا حاکمیت یک جامعه.

حالا تک‌تک کلمات و مباحث درسی توی ذهنم مانده.

به نظر شما، حالا که اساس استعاره اصلاً ساده‌سازی و تفهیم موضوع است و این‌قدر در زندگی روزمره کاربرد دارد، نویسنده نباید از این شگفتی بزرگ استفاده کند؟

فکر می‌کنم بتوانیم بگوییم که بدون استعاره نثر ضعیف، داستان بدون تخیل و ساده و شعر غیرممکن است.

استعاره اگر درست فهمیده و استفاده شود مانند یک چوب جادویی کلمات را هدایت می‌کند و پیش می‌برد.

همین چوب جادویی واژه را از سطح محدودیت‌های معانی تحت‌اللفظی فراتر می‌برد و تجربه‌های جدید را به مخاطب منتقل می‌کند.

همیشه به نویسنده‌ها می‌گویند «نگویید، نشان دهید».

اما تابه‌حال گفته‌اند چطور؟

عده‌ای تلاش می‌کنند با استفاده از شخصیت‌ها، کنش‌ها و واکنش‌ها، درگیری‌ها و اتفاقاتی ازاین‌دست، آنچه را می‌خواهند نشان بدهند.

بله داستان و نوشتۀ خوب باید با اتفاقاتی که ذهن خواننده را درگیر می‌کند او را تا انتهای متن بکشاند اما خواننده باتجربه‌ای که در دنیای واقعی وجود دارد و حسی که در او به وجود می‌آید وارد دنیای کتاب می‌شود.

هدف استعاره هم همین است.

استعاره نوشته را متعالی می‌کند.

استعاره خیال‌پردازی را تحریک و تقویت می‌کند. از چیزهایی که پیش افتاده و ساده به چشم می‌آیند جهان منحصربه‌فردی می‌سازد. جهانی که از تجربه‌های مشترک افراد شکل می‌گیرد.

برای بیدار کردن تخیل خواننده، لمس قلب او، درگیر کردن احساس و تحریک و برانگیختنش به زبانی خاص نیاز داریم.

قدرت تحول استعاره به همۀ این‌ها می‌رسد. استعاره از یک امر عادی حالتی فوق‌العاده و به‌یادماندنی می‌سازد.

نویسنده با بهره‌جویی از استعاره، به خواننده احترام می‌گذارد و با درگیر کردن یک تجربۀ درونی و تشدید احساسات شخصی، خاطرات، امیدها و ترس‌های خواننده به او دید تازه‌ای می‌دهد.

نویسنده داستان خود را سخاوتمندانه به خواننده واگذار می‌کند و خواننده است که از آن چیزی شخصی و بی‌نظیر برای خودش می‌سازد.

قدرت استعاره اینجاست.

برای اینکه درک کنید چرا نویسندگان از استعاره استفاده می‌کنند از خودتان بپرسید آیا تابه‌حال کتابی خوانده‌اید که حس کنید نویسنده از درونی‌ترین احساسات و تجربیات و افکار شما مطلع بوده و آن‌ها را درک کرده؟ کتابی عمیق که تا آخر عمر با شما بماند.

شما چطور فکر می‌کنید؟ چرا نویسنده‌ها از استعاره استفاده می‌کنند؟

قبل از اینکه به این سؤال پاسخ بدهید چند نمونه از استعاره‌های مختلف را با هم بخوانیم:

از کتاب زن سی ساله- اونوره دوبالزاک

  • آسمان و دوزخ دو قطعۀ شعر بزرگی هستند که دو نقطۀ محور زندگانی ما را که عبارت از خوشحالی و رنج است، تشکیل می‌دهند.

  • رنج های مخفی مارکیز، همواره بر روی خوشحالی ساختگی او سیر می کرد، مانند ابر سبکی که آفتاب را به طور ناقصی می‌پوشاند.

  • ژولی مثل هنرمندی که نتوانسته است قسمت نمایش خود را روی صحنه خوب ایفا کند ناراضی بود زیرا این رنج به تار و پود وجود او، به قلب و مغز او سرایت می‌کرد.

  • در ابتدا دردی که در دل داشت بسیار شدید بود ولی اندک‌اندک از حزن و اندوه وی کاسته می شد درست مثل صفحه‌ای که با قوت پرتاب شود ولی حرکت آن پس از ارتعاشات بسیار متدرجاً ضعیف گردد.

از کتاب جزیرۀ سرگردانی-سیمین دانشور

  • در هر حادثه‌ای شایعۀ اول به صورت گلوله برفی است، تا از قلۀ کوه به دامنه سرازیر شود، بهمن شده.

  • ظاهرا ایران توپ فوتبالی است که هرکس رسید، لگدی به آن می‌زند. نمی‌گذارند به دروازه نزدیک بشود.

  • تهران پیرزن زشت آبله‌رویی است که با هیچ سرخاب و سفیدابی نمی‌شود چاله چوله هایش را قشنگ کرد.

 

اگر دوست دارید شما هم استعاره‌های زیبایی را که خوانده‌اید یا شنیده‌اید همین‌جا بنویسید.

 


شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:

آنچه باید درمورد استعاره بدانید

کانال تلگرام چگونه شاعر شویم؟

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *