ماه: تیر ۱۳۹۷

مهارتی که هیچ‌کس به ما نیاموخت

خانۀ ما همیشه شلوغ بود. وقتی زنگ تعطیلی مدرسه توی گوشم می‌پیچید آرزو می‌کردم وقتی وارد خانه می‌شوم جز کفش‌های خودمان، کفش‌های رنگارنگ دیگری را پشت در نبینم. نه اینکه از مهمان و رفت‌وآمد بدم بیاید؛ اما دلم می‌خواست روزهایی را هم فقط خانواده باشیم و بس. در آن روزها توی انباری برای خودم گوشه‌ای

چگونه‌ نوشته‌هایمان را صیقل بزنیم تا خواندنی‌تر شوند؟

گاهی فکر می‌کنیم وقتی تمام توانمان برای نوشتن جمع شد و قدرتِ گرفتنِ قلم توی دست‌هایمان را پیدا کردیم، زمانی که اعتمادبه‌نفسمان بالا رفت و ترسمان از صفحۀ سفید ریخت و اولین پیش‌نویس شعر، مقاله، پست وبلاگ، داستان، رمان یا هر نوشتۀ دیگری شکل گرفت و کلمه‌ها کنار هم جا خوش کردند دیگر کار تمام

اگر می‌خواهید داستان‌گوی خوبی باشید…

پدرم خیلی کم‌حرف می‌زند. گاهی حتی باید آن‌قدر سؤال بپرسی تا دهانش به کلامی باز شود. معمولاً آرام گوشه‌ای می‌نشیند یا کتاب می‌خواند یا به حل جدول مشغول می‌شود. اما گاهی که خودجوش شروع می‌کند به حرف زدن و از قدیم و جدید خاطراتی را می‌گوید به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان نگاه از او برگرفت و به کاری

چطور یک گفتگوی خواندنی بنویسم؟

هر بار کتابی می‌خوانم که بخش‌هایی از آن دیالوگ‌های نابی دارد به اهمیت این نوع نوشتن بیشتر پی می‌برم. چراکه مهارت نوشتن گفتگوهای جذاب و تأثیرگذار نه‌تنها در امر نوشتن که در تمام زوایای زندگی و ارتباطات مهم و کاربردی است. گفتگو نویسی می‌تواند در انواع نوشته‌ها از داستانی و شعر گرفته تا مقاله و

۶ تدبیر برای انجام دادن کارهایی که دوستشان نداریم

پیاده، تاریکی خیابان را قدم می‌زدم و فکر می‌کردم. توی دلم با کلمات جشن گرفته بودم اما تصور انجام کاری که جز ملال برایم چیزی ندارد آزارم می‌داد. چرا ملال؟ همین‌که می‌نشینم پای‌ کار دلم می‌خواهد شعر بخوانم، کانال را به‌روز کنم، کتاب‌هایم را ورق بزنم، هزار کلمه‌ها را بنویسم. آرام و قرار نشستن ندارم

تفکر استعاری و پیچیدگی اقتصادی

استعاره‌ها بنیان درک، فکر و عمل ما هستند. -لیکاف دو ماه دیگر باید از پایان‌نامه‌ای دفاع کنم که حول محور پیچیدگی اقتصادی می‌چرخد و من تا چند روز پیش بااینکه می‌دانستم این شاخص، که عمر زیادی هم ندارد، در پی توضیح چه مفهومی است اما از بازنمودن آن برای دیگری یا حتی برای خودم عاجز

نویسندگان چگونه جهان را تغییر می‌دهند؟

با خودم فکر می‌کردم چرا بعد از گذشت چند قرن آموزه‌های گلستان و بوستان سعدی دهان‌به‌دهان می‌چرخند و غزل‌های حافظ روح‌نوازند. چطور می‌شود که رمان‌ها و مقاله‌هایی از سال‌های دور هنوز الهام‌بخش و راه‌گشا هستند. حتی درگیریم با کتیبه‌هایی که به ‌جا مانده از دورانی که نمی‌توانیم حدس بزنیم چه می‌گذشته بر مردمانش، که دست

در محاصرۀ چه کسانی هستیم؟

توی مدرسه همیشه به ما توصیه می‌کردند که با بچه‌های درسخوان معاشرت کنید. یا از آن‌ها که تنبلی می‌کنند تا حد امکان دور شوید. از طرفی معلم‌ها گروه‌هایی تشکیل می‌دادند از افرادی که نمره‌های بیشتری می‌گرفتند و کسانی که سطح نمرات پایین‌تری داشتند برای ارتقای آن‌ها. بعد از گذشتن از دوران مدرسه و نوجوانی این