مالکیت رنج‌ها

گفت: «رنج‌هایت را برای خودت نگه دار و با کسی تقسیم نکن، آن‌ها سرمایه‌های تو هستند.»

نمی‌دانم از کجا نقل کرد، خودش هم نمی‌دانست.

سرم را برگرداندم و به مسیری که در این چند سال آمده بودم نگاه کردم. به تمام سنگ‌های بزرگ و کوچکی که گاهی مدت زمان زیادی برای برداشتنشان با آن‌ها در افتادم و گاهی هم با اشاره‌ای به گوشه‌ای پرت شدند.

به خارها و مرداب‌هایی که تنهایی از شرشان خلاص شدم و به آن‌هایی که دستم را گرفتند و از آتش رهانیدند.

حالا که فکر می‌کنم می‌بینم رنج‌هایم برایم ارزش دارند، مقدس‌اند. که اگر این راهِ پر از سنگ و سنگلاخ را نمی‌پیمودم حالا اینجا راضی و خوشحال انگشتانم را بر صحفۀ کیبورد نمی‌کوبیدم.

دردهایی که یک جا با بیماری خودش را نشان داد، روزی با از دست دادن‌ها، با سردرگمی و اضطراب، با دوری و فراق و…

اما اگر در مقابل این سختی‌ها تسلیم نشویم می‌توانیم آن خودِ قوی درونمان را کشف کنیم، می‌شود ارزش‌ها و زیبایی‌های زندگی را با نگاه به رنج‌های کنونی پیدا کرد، عزیزی را اگر از دست می‌دهیم بعد از آن صداها، چشم‌ها، حرکت دست‌ها، طرزِ راه رفتن، نگاهِ خیره به تلویزیون، صدای خر و پف و خندیدن‌های بی‌امان اطرافیانمان را بیشتر و بهتر لمس می‌کنیم.

فقدان مادر، هرچند همیشه تلخ است و پردرد، اما از من دختری ساخت محکم و مستقل و آزاد. ترس از تنهایی مرا متکی کرد به خودم. از دست دادن برادر، که قطعاً تکیه‌گاهی بود سخت و عظیم مرا جسور و سرسخت بار آورد.

افق‌های روشن زندگی‌ام را از میان تاریکی‌های غلیظ و متراکم دیدم. ترجیحاتم در همان روزها مشخص شد.

نمی‌گویم گریه نکنیم، ناله نکنیم یا همۀ تلخی‌ها را پس بزنیم. چرا که اندوهِ ته‌نشین‌شده یک روزی و جایی خودش را نشان می‌دهد و ضربه‌ای می‌زند مهلک‌تر و کاری‌تر. بار غم و غصه را نباید به دوش بکشیم. شاید لازم باشد بلندبلند گریه کنیم یا فریاد بزنیم تا بتوانیم سبکبار پیش برویم و با چشم‌هایی که اشک، نگاهی زلال به آن‌ها داده دنیا را ببینیم. اصلاً باید خودمان را بتکانیم از گرد و غباری که مصیبت‌ها بر روحمان می‌نشانند.

رنج‌ها ارزشمند می‌شوند وقتی نگاه ما را تغییر دهند و به ساختن بینش وسیع و درک عمیق کمک کنند.

تلاش‌های بی‌پایانمان برای عبور از رنج‌ها، لذت و خوشی به جا می‌گذارد و چیزی که درد را ماندگار می‌کند مخالفت و سرکوب آن است.

رنج‌ ما را متعادل می‌کند و با طبیعت همراه، گاهی دردهای مشترک رابطه‌هایی می‌سازد همیشگی و لذت‌بخش.

تمایز کسی که می‌گذارد رنج‌ها روی او چنبره بزنند با اویی که آن‌ها را می‌پذیرد، نه به عنوان یک همراهِ همیشگی که ابزاری برای ساختِ زندگی جدید، در همین نوعِ واکنش و برخورد با تلاطم‌هاست.

از رنج گریزی نیست، آن را بغل بگیر و دوست بدار. چیزی که تو را صبورتر می‌کند و قوی‌تر.

 

۹ نظر

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *