پادشاهی در قلمرویی کوچک

مادرم همیشه می‌گفت دوست دارم ببینم چه چیزی می‌تواند تو را حداقل یک ساعت، بدون اجبار یک جا بنشاند.

بعد از این حرف و آن روزها اتفاقات و انگیزه‌های زیادی برای ماندن در یک جای ثابت داشتم اما امروز تماشای یک فیلم توانست بیش از سه ساعت چشم‌های مرا به لپ‌تاپ خیره نگه دارد.

دیدن «خواب زمستانی» شاید برای من که حرکت و هیجان را دوست دارم عجیب باشد اما این فیلم با اینکه دیالوگ‌محور است و چالش زیادی با تصاویر و حتی موسیقی ایجاد نمی‌کند (حالا که فکر می‌کنم می‌بینم جز صحنه‌هایی اندک، صدای موسیقی در فیلم شنیده نمی‌شد)، توانست مرا که مخاطب کم‌حوصله‌ای هستم، با خود بکشاند.

تمام فیلم در فضایی تقریباً بسته روایت می‌شود و شاید کمی خسته‌کننده به نظر برسد اما حرکت دوربین و نمایش فضای بیرونی، در خلال گفتگوهای طولانی جذابیت ویژه‌ای به وجود می‌آورد.

علت کشش آن، شاید این باشد که چون فیلم قصه ندارد و حول محور شخصیت‌ها می‌چرخد، در ابتدا آدم‌ها برایم مبهم بودند و به دنبال رفع این سردرگمی و سوال‌هایی که در ذهنم ایجاد شد دلم می‌خواست روند نه چندان سریع آن را پی بگیرم. برای همین قضاوت کردن و پیش‌بینی رفتار شخصیت‌های فیلم به راحتی ممکن نیست و باید قدم‌قدم با آن‌ها پیش رفت تا بتوان هر دقیقه به کشفی تازه رسید.

از طرفی به گمانم هر یک از شخصیت‌ها نمادی هستند در جامعۀ امروزی و پیدا کردن مصداق هر کدام از آن‌ها در دنیای بیرون و یا حتی درون خودم، ذهن را بیشتر مشغول می‌کرد.

اسم فیلم هم خیلی هوشمندانه انتخاب شده.

کسی که بعد از یک خواب زمستانی خودش را پیدا می‌کند و قدم در راهی هدف‌مند و تازه می‌گذارد.

من از نقد فیلم و بررسی حرفه‌ای چیزی نمی‌دانم و معرفی آن تنها پیشنهادی است از کسی که فیلم را دیده و لذت برده.

به همین دلیل از انبوه دیالوگ‌ها تعدادی را انتخاب کرده‌ و می‌نویسم:

-عذرخواهی کردن کار ساده‌ای نیست. رسیدن به حس ندامت به تنهایی نوعی تکامله. اما هر طور که هست بدون برطرف کردن دلخوری‌ها به نظر من انسان نمی‌تونه به آرامش حقیقی برسه.

-نکنه می‌خوای منم به اون گله‌ای ملحق بشم که دوست دارن عامل هر بدبختی و بدی رو به جای دیگه ربط بدن؟

-یک آدم عاقل باید به سهم خودش از گناه رسیدگی کنه.

شاید قلمرو پادشاهی من کوچیک باشه اما حداقل پادشاه منم.

-تکرار مداوم یک موضوع یعنی مصر بودن، یکی از شرایط اصلی نفوذ به دلایل و خلق کردن چیزهای جدید.

-این یه نوع قابلیته که آدم بتونه برای خودش یه دنیا به وجود بیاره و خودشو سرگرم کنه.

-وجدان ،اخلاق ،ایده‌آل، درستکار بودن …راستش همیشه این حرفا رو استفاده می‌کنی ،وقتی می‌خوای به یکی آسیب بزنی خرابش کنی و تحقیرش کنی،همیشه همین حرفا رو می‌زنی ،اما به نظر من وقتی یه آدم از این کلمات زیاد استفاده می‌کنه در اصل باید به خود اون شک کرد.

-وقتی یه چیزایی هست که هر کاری هم بکنی نمی‌تونی تغییرشون بدی پس باید یه کم انعطاف‌پذیر باشی. در مورد آدما زیاد قضاوت نکن.

 

 

 

 

 

 

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *