۵ دلیل برای خواندن سعدی

 

همیشه به دوستان دور و نزدیکم توصیه می‌کنم سعدی بخوانند. چرا؟

۱-بارها شنیده‌ایم که سعدی سهل و ممتنع سخن می‌گوید. یعنی در نگاه اول و به ظاهر ساده می‌نماید درحالی‌که اگر بخواهیم مانند او بنویسم نمی‌توانیم. اما همین سهل بودن آن موجب شده در طول قرن‌های متمادی افراد به راحتی با نوشته‌های او ارتباط برقرار کنند، طوری که مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌های ما و حتی کمی جلوتر، پدر و مادرهای ما گلستان را در ذهن خود دارند و از آن در سخن گفتن و متن زندگی بهره می‌گیرند.

به همین ترتیب حکایت‌های گلستان گرچه با توجه به دوران زندگی سعدی نوشته شده و دیدگاه او را به جامعه و افراد پیرامونش نشان می‌دهد ولی می‌توان آن را به تمام دوران و جوامع پس از آن نیز تعمیم داد.

به قول امرسون: «سعدی‌ به‌ زبان‌ همۀ ‌ملل و‌ اقوام‌ عالم سخن‌ می‌گوید‌ و‌ گفته‌های‌ او‌ مانند‌ هومر،‌ شکسپیر،‌ سروانتس‌ و‌ مونتنی،‌ همیشه‌ تازگی‌ دارد. »

یا خود سعدی که می‌گوید: «هفت‌ کشور‌ نمی‌کنند‌ امروز‌ / بی‌مقالات‌ سعدی‌ انجمنی‌»

۲-فن بیان را چطور می‌توانیم با خواندن سعدی تقویت کنیم؟ علاوه بر اینکه خواندن گلستان درس زندگی است و دریایی  از تعالیم گران‌بها، و غزلیات سعدی جان تازه‌ای می‌دهد به آدمی، برای اینکه روان‌تر صحبت کنیم و برای هر جملۀ ساده به دنبال کلمه نباشیم چه منبعی بهتر و مفیدتر از گلستان و بوستان و غزلیات سعدی؟ با خواندن آن‌ها فارسی یاد می‌گیریم و گسترۀ واژگانمان را روزبه‌روز افزایش می‌دهیم. چه حرف زدن و چه نوشتن ما وابسته به کلمه است چیزی که می‌توان در آثار سعدی به راحتی جمع و ذخیره کرد.

۳-سعدی کوتاه سخن می‌گوید اما پُر و پیمان. در حکایت‌های گلستان گاهی یک جملۀ کوتاه یا یک حکایت دوخطی بار معنایی به دوش می‌کشد که می‌توان سال‌ها با آن زندگی کرد. در نوشته‌های سعدی نوعی ایجازِ پر از اندیشه دیده می‌شود که عاری از هر گونه واژۀ اضافی و بیهوده است و مخاطب درگیر پیچ‌وتاب‌ها و توضیحات مطول و شاخ‌وبرگ دادن‌های دل‌آزار و خسته‌کننده نمی‌شود. خواندن شعرها و حکایت‌های کوتاه او درس بزرگی برای موجزنویسی است. برای مثال یک قصه را در چند جمله زیر می‌بینیم: پادشاهی پارسایی را دید، گفت: «هیچت از ما یاد آید؟» گفت: «بلی، وقتی که خدا را فراموش می‌کنم.»

۴-موسیقی شعر سعدی چنان گوش‌نواز است که به خواندن چندبارۀ غزل‌ها ترغیبمان می‌کند. استفادۀ به‌جا و هنرمندانۀ آرایه‌ها و ظرافت‌های شعری ما را فارغ از هر چیزی، مسحور آهنگ زیبای ابیات موزون می‌کند و آرام‌آرام به دنبال خود می‌کشد.

شعر معروف «ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌رود» یا «ای یار جفا کردۀ پیوند بریده» گواه این موضوع است.

۵-و اما عشق. چیزی که در اکثر غزل‌های سعدی نرم و پیوسته جریان دارد. اینجا به نقل قولی از محمد علی فروغی بسنده می‌کنم.

«همۀ مزایایی که برای سعدی برشمردیم را اگر در یک کفۀ ترازو بگذارند، کفۀ دیگر که با او برابری می‌‌کند، جنبۀ عاشقی اوست. وجود سعدی را از عشق و محبت سرشته‌اند. همۀ مطالب را به بهترین وجه ادا می‌‌کند، اما چون به عشق می‌‌رسد، شور دیگر در می‌یابد. هیچ‌‌کس عالم عشق‌ را نه ‌مانند سعدی درک کرده و نه به بیان آورده است. عشق او بازیچۀ هوا و هوس نیست. امری بسیار جدی است. عشق پاک و عشق تمامی است که برای مطلوب از وجود می ‌گذرد و خود را برای او می‌‌خواهد نه او را برای خود. عشق او از مخلوق آغاز می‌‌شود، اما سرانجام به خالق می‌‌رسد و از این‌ روست که می‌‌گوی:

عشق را آغاز هست، انجام نیست

هرکس با سعدی مأنوس می‌‌شود ناچار به محبت او می‌گراید»

اگر دست به قلم نیستید و اگر ادبیات در زندگی شما جایی ندارد هم از سعدی غافل نشوید. او یک گلستان دارد که زندگی شما را عطرآگین خواهد کرد.

 

شاید دوست داشته باشید این مطلب را هم بخوانید:

سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل

کانال تلگرام چگونه شاعر شویم؟

۸ نظر

نظر خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *